آفرین خدای بر جانت – سعدی
آفرین خدای بر جانت که چه شیرین لبست و دندانت هر که را گم شدست یوسف دل گو ببین در چه زنخدانت فتنه در پارس بر نمیخیزد مگر از چشمهای فتانت...به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم – سعدی
به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم ز من بریدی و با هیچ کس نپیوستم کجا روم که بمیرم بر آستان امید اگر به دامن وصلت نمیرسد دستم شگفت ماندهام از...مولوی و جامی در مدح عطار
مولوی و جامی در مدح عطار مولانا در باب عطار این گونه زبان گشوده است که: هفت شهر عشق را عطار گشت / ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم عطار...نداد عشق گریبان به دست کس ما را – صائب تبریزی
نداد عشق گریبان به دست کس ما را گرفت این می پرزور، چون عسس ما را به گرد خاطر ما آرزو نمیگردید لب تو ریخت به دل، رنگ صد هوس ما...برچسب ها
- اشعار صائب تبریزی (10)
- سعدی (25)
- صائب تبریزی (10)
- شعر (10)
- شهریار (52)
- اشعار شهریار (10)
- شعر وحشی بافقی (8)
- عشق (13)
- بیدل دهلوی (11)
- اشعار سعدی (20)
- مولانا (23)
- عبید زاکانی (8)
- وحشی بافقی (13)
- اشعار سیمین بهبهانی (7)
- اشعار وحشی بافقی (10)
- شعر صائب تبریزی (10)
- شعر سعدی (16)
- سیمین بهبهانی (7)
- شعر شهریار (11)
- شعر سیمین بهبهانی (7)