ای که شعر تلخ چشمات / قصه ی غربت من بود – اردلان سرفراز
ای که شعر تلخ چشمات / قصه ی غربت من بود عینهو نفس کشیدن / دیدنت عادت من بود میون دفتر شعرام / رو تن سپید هر برگ با همون خط...مجموعه شعرهای عاشقانه و عرفانی خواجه حافظ شیرازی
بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی خـــون خوری گـــر طلب روزی ننهــاده کـــنی آخــرالامـــر گــــل کــوزه گـــران خواهــی شــــد حالیـــا فکـــر سبــو کـــن کـــــه پـر از بـاده...شعر شب یلدا از حافظ
بر سر آنم که گر ز دست برآید دست به کاری زنم که غصه سر آید خلوت دل نیست جای صحبت اضداد دیو چو بیرون رود فرشته درآید صحبت حکام ظلمت...در خیابان باغ، فصل بهار – ملک الشعرای بهار
در خیابان باغ، فصل بهار میچمید آن گراز پستشعار بلبلی چند از قفای گراز بر سر شاخ گل مدیحطراز گه به بحر طویل و گاه خفیف میسرودند شعرهای لطیف در قفای...شعر سنگ مزار رهی معیری
شعر سنگ مزار رهی معیری / شاعر خود رهی معیری : الا ای رهگذر کز راه یاری قدم بر تربت ما میگذاری در اینجا شاعری غمناک خفته است رهی در...در خوردن بشر،خاک از بسکه حرص دارد – ملک الشعرای بهار
در خوردن بشر،خاک از بسکه حرص دارد از سنگ قبر هر روز دندان نو گذارد!!!! سنگ مزار عاشق سرپوش نامرادیست این سنگ را کس ایکاش از جای برندارد بهتر رود ز...شعر ملک الشعرای بهار برای مرگ ایرج میرزا
شعر ملک الشعرای بهار برای مرگ ایرج میرزا : ایرجا! رفتی و اشعار تو ماند کوچ کردی تو و آثار تو ماند چون کند قافله کوچ از صحرا مینهد آتشی از...ای گنبد گيتی! ای دماوند! – ملک الشعرای بهار
ای دیو سپيد پای در بند! ای گنبد گيتی! ای دماوند! از سيم به سر یکی کله خود ز آهن به ميان یکی کمر بند تا چشم بشر...شمعیم و دلی مشعلهافروز و دگر هیچ – ملک الشعرای بهار
شمعیم و دلی مشعلهافروز و دگر هیچ شب تا به سحر گریهی جانسوز و دگر هیچ افسانه بود معنی دیدار، که دادند در پرده یکی وعدهی مرموز و دگر هیچ خواهی...برچسب ها
- صائب تبریزی (10)
- سعدی (25)
- اشعار وحشی بافقی (10)
- اشعار شهریار (10)
- شعر صائب تبریزی (10)
- عشق (13)
- اشعار صائب تبریزی (10)
- شعر وحشی بافقی (8)
- مولانا (23)
- عبید زاکانی (8)
- شهریار (52)
- بیدل دهلوی (11)
- شعر سعدی (16)
- اشعار سیمین بهبهانی (7)
- شعر سیمین بهبهانی (7)
- شعر (10)
- اشعار سعدی (20)
- سیمین بهبهانی (7)
- شعر شهریار (11)
- وحشی بافقی (13)