فریب جاه مخور تا دل تو تنگ نگردد – بیدل دهلوی
فریب جاه مخور تا دل تو تنگ نگردد
که قطرهای به گهر نارسیده، سنگ نگردد
صفای جوهر آزادگی، مسلم طبعی
که گرد آینهداران نام و ننگ نگردد
دماغ جاه ز تغییر وضع چاره ندارد
همان قدر به بلندی برآ که رنگ نگردد
به پاس صحبت یاران، ز شکوه ضبط نفس کن
که آب آینهٔ اتفاق زنگ نگردد
تلاش کینهکشی نیست در مزاج ضعیفان
پر خزیده به بالین، پر خدنگ نگردد
خیال وصل طلب را مده پیام قیامت
که قاصد از غم دوری راه، لنگ نگردد
ز داغدار محبّت مخواه سستی پیمان
بهار اگر گذرد لاله نیمرنگ گردد
دلی که کرد نگاه تو نقشبند خیالش
چه ممکن است نفس گر کشد فرنگ نگردد
هوس چه صید کند یارب از کمینگه فرصت
اگر چه کاغذ آتش زده پلنگ نگردد
به وهم عمر کسی را که زندگی نفریبد
کند به خضر سلام و دچار بنگ نگردد
به کین خلق نجوشد عدم سرشت حقیقت
نتیجهٔ پر عنقا خروس جنگ نگردد
جهان رنگ ندارد سر هلاک تو بیدل!
گشاد چشم چو شمعت اگر نهنگ نگردد
……………………………………..
عمرگذشت و همچنان داغ وفاست زندگی
زحمت دل کجا بریم آبله پاست زندگی
دل به زبان نمیرسد لب به فغان نمیرسد
کس به نشان نمیرسد تیر خطاست زندگی
پرتوی ازگداز دل بسته ره خرام شمع
زینکف خون نیم رنگ پا به حناست زندگی
تا نفس آیت بقاست نالهکمین مدعاست
دود دلی بلندکن دست دعاست زندگی
از همه شغل خوشترست صنعت عیب پوشیت
پنبه به روی هم بدوز دلقگداست زندگی
یک دو نفس خیال باز، رشتهٔ شوق کن دراز
تا ابد از ازل بتاز ملک خداست زندگی
خواه نوای راحتیم خواه طنینکلفتیم
هر چه بود غنیمتیم صوت و صداست زندگی
شورجنون ما و من جوش وفسون وهم وظن
وقف بهار زندگیست لیک کجاست زندگی
جز به خموشی از حباب صرفهٔ عافیتکه دید
ای قفس اینقدر مبال تنگ قباست زندگی
بیدل ازین سراب وهم جام فریب خوردهای
تا به عدم نمیرسی دور نماست زندگی
بیدل دهلوی
مطالب از سراسر وب
مطالب مشابه
اشک یک لحظه به مژگان بار است – بیدل دهلوی
اشک یک لحظه به مژگان بار است فرصت عمر همین مقدار است زندگی عالم آسایش نیست نفس آیینه این اسرار است بس که گرم است هوای گلشن غنچه اینجا سر بیدستار...داغم از کیفیت آگاهی و اوهام هم – بیدل دهلوی
داغم از کیفیت آگاهی و اوهام هم جنس بسیار است و نقد فرصت ناکام کم کور شد چشمش زسوزن کاری دست قضا پیش ازان کز نرگس شوخت زند بادام دم آنچه...تمثال خیالیم چه زشتی چه نکویی – بیدل دهلوی
تمثال خیالیم چه زشتی چه نکویی ای آینه بر ما نتوان بست دورویی ناموس حیا بر تو بنازد که پس از مرگ با خاک اگر حشر زند جوش نرویی هوشی که...اشک یک لحظه به مژگان بار است – بیدل دهلوی
اشک یک لحظه به مژگان بار است فرصت عمر همین مقدار است زندگی عالم آسایش نیست نفس آیینه این اسرار است بس که گرم است هوای گلشن غنچه اینجا سر بیدستار...ساز من آزادگی، آهنگ من آوارگی – بیدل دهلوی
ساز من آزادگی، آهنگ من آوارگی از تعلق تار نتوان بست قانون مرا عمر رفت ودامن نومیدی از دستم نرفت ناز بسیارست بر من بخت واژون مرا بسکهوحشت کردهاست آزاد، مجنونمرا...پربازدیدترین مطالب
- هفته
- ماه
- کل
برچسب ها
- عشق (13)
- شعر شهریار (11)
- اشعار صائب تبریزی (10)
- شعر سعدی (16)
- شعر سیمین بهبهانی (7)
- اشعار سعدی (20)
- وحشی بافقی (13)
- صائب تبریزی (10)
- عبید زاکانی (8)
- سعدی (25)
- اشعار سیمین بهبهانی (7)
- اشعار وحشی بافقی (10)
- اشعار شهریار (10)
- شعر صائب تبریزی (10)
- بیدل دهلوی (11)
- شعر (10)
- شعر وحشی بافقی (8)
- شهریار (52)
- مولانا (23)
- سیمین بهبهانی (7)
دیدگاهها بسته شدهاند.