تاریخ ارسال : ۲۶ شهریور ۱۳۹۹ ارسال دیدگاه
یادی نمی کنی زمن،ای های من ای هوی من – مسعود مدهوش
یادی نمی کنی زمن،ای های من ای هوی من
دیوانه ام کردی بدان، ای شهر آشوب خُتن
برگرد شبی بر جان ما، بر ما تو مهمانی بده
یک جرعه ای از آن شراب،برماتو پنهانی بده
کاری نما یادی نما، درد مرا درمان نما
تا خفتگان بیدار شوند، کفر مرا ایمان نما
تا تو نگاهی می کنی، بر حال و بر احوال ما
من سر به حافظ می زنم، تا خوش در آید فال ما
فردا اگر آید خبر،در کوی ما در هر گذر
گریان شود هرکس شنید،از عابر و هر رهگذر.
م.مدهوش
تصنیف
بازدید: 62 بازدید
مطالب از سراسر وب
مطالب مشابه
دلم تاب و توانش را , به یکباره ز دست داده – مسعود مدهوش
دلم تاب و توانش را , به یکباره ز دست داده مثال آن نهان شیری , که عشق او را شکست داده نه پای رفتنی دارد , نه روی ماندنی دارد...اون حلقه که تو دستته، حلقه ی دار منه – مسعود مدهوش
اون حلقه که تو دستته، حلقه ی دار منه لبخندی که بهش زدی، مایه ی عار منه من اینجا منتظر ولی، تو پی آغوش اون خسته شدم از هر دوتون، میکشمش...به تو وابسته ام عشقم, دو چشم آذرنگ تو – مسعود مدهوش
به تو وابسته ام عشقم, دو چشم آذرنگ تو به اون صورت مثل ماه , به لبهای قشنگ تو همیشه عاشقت بودم , به اندازه ی یک دنیا به اندازه ی یک...وقت نماز عاشق، قبله که دیدنی نیست – مسعود مدهوش
وقت نماز عاشق، قبله که دیدنی نیست ذکر لبانش همیشه، حرفا که گفتنی نیست تسبیح و مُهرِ نماز، اگه که واسه دعاست سجاده ی تودستات، قبله ی من همونجاست با اشک...پربازدیدترین مطالب
- ماه گذشته
- سه ماه گذشته
- کل
هتلهای لاکچری در استانبول
41 بازدید
قیمت روز خودروهای داخلی در آذر ۹۹
151 بازدید
شعر شب یلدا از حافظ
116 بازدید
آینه چون نقش تو بنمود راست – نظامی گنجوی
12263 بازدید
شعر من زنم – سیمین دانشور
11049 بازدید
گر مرا ترک کنی من زغمت می سوزم – شهریار
5716 بازدید
آمدی درخواب من دیشب چه کاری داشتی – شهریار
3471 بازدید