تاریخ ارسال : ۲۲ دی ۱۳۹۹ ارسال دیدگاه
نقابی بر افکن ز پی امتحان را – رضی الدین آرتیمانی
نقابی بر افکن ز پی امتحان را
که تا بینی از جان لبالب جهان را
چو در جلوه آیی بدین شوخ و شنگی
برقص اندر آری زمین و زمان را
بروی زمین مهروار ار بخندی
بزیر زمین درکشی آسمان را
من از حسرت رویش از هوش رفتم
خدایا شکیبی تماشاکنان را
به دل زان نداریم یک مو گرانی
که بر سر کشیدیم رطل گران را
بهارت دلا کس ندانست چون شد
بهر حال دریاب فصل خزان را
فراموش کردند از مهربانی
چه افتاد یاران نامهربان را
از آن نام تو بر زبان می نراندم
که میسوخت نام تو کلام و زبان را
رضی این چه شور است در نالهٔ تو
که از هوش بردست پیر و جوان را
بازدید: 1183 بازدید
مطالب از سراسر وب
مطالب مشابه
خانه درتاریکی
خانه درتاریکی خانه درتاریکی هواپیماهای غولپیکر با فاصلهای کم از پشتبام خانهشان پرواز میکردند و هر بار، تمام سازهٔ لرزان را به رعشه میانداختند. آرمان روی تختخواب فلزی کهنه دراز کشیده...پلکان هستی
پلکان هستی و چون تیغ گلی بیازاردت؛ حکم هشداری دارد از برای تعمیر مانیتور در تهران تو؛ چونان برخاستن ناگهانی از خوابی گران! می دانی که خار و تیغ را نیز...در خصوص شب یلدا
در خصوص شب یلدا شب یلدا یا شب چله یکی از اعیاد باستانی ایران می باشد. شب یلدا شب اول دیماه که درنیمکره شمالی طولانی ترین شب است. ایرانیان در زمان...برچسب ها
- اشعار وحشی بافقی (10)
- وحشی بافقی (13)
- عبید زاکانی (8)
- اشعار شهریار (10)
- شعر (10)
- شعر سیمین بهبهانی (7)
- شعر صائب تبریزی (10)
- سیمین بهبهانی (7)
- سعدی (25)
- اشعار سعدی (20)
- بیدل دهلوی (11)
- عشق (13)
- مولانا (23)
- شعر سعدی (16)
- صائب تبریزی (10)
- شهریار (52)
- اشعار سیمین بهبهانی (7)
- شعر شهریار (11)
- اشعار صائب تبریزی (10)
- شعر وحشی بافقی (8)
دیدگاهها بسته شدهاند.