تاریخ ارسال : ۱۸ آذر ۱۳۹۹ ارسال دیدگاه
شعر سنگ مزار رهی معیری
شعر سنگ مزار رهی معیری /
شاعر خود رهی معیری :
الا ای رهگذر کز راه یاری
قدم بر تربت ما میگذاری
در اینجا شاعری غمناک خفته است
رهی در سینه این خاک خفته است
فرو خفته چو گل با سینه چاک
فروزان آتشی در سینه خاک
بنه مرهم ز اشکی داغ ما را
بزن آبی بر این آتش خدا را
به شبها شمع بزم افروز بودیم
که از روشندلی چون روز بودیم
کنون شمع مزاری نیست ما را
چراغ شام تاری نیست ما را
سراغی کن ز جان دردناکی
بر افکن پرتوی بر تیره خاکی
ز سوز سینه با ما همرهی کن
چو بینی عاشقی یاد رهی کن
بازدید: 3179 بازدید
مطالب از سراسر وب
مطالب مشابه
مهمانی نور
مهمانی نور بنام خدا لایسنس نود ۳۲ پنجره اتاقم را باز کردم، نگاهی به آسمان انداختم، آرامش عجیبی سراپای وجودم را فرا گرفت. عمیق تر نگریستم دنیایی از زیبائی را در...دختران ایران!
دختران ایران! به نام خداوندگار گام هایت را آهسته بردار بانوی اصیل. چنان میدرخشی در میان دشت ها، لاله ها واژگونند از آن تو. چنان روییدنی از گام هایت پیداست که...شاعر که باشی
شاعر که باشی سارتر می گفت: هر چقدر که بدانی بیشتر زجر می کشی( به ویژه که بدانی و نتوانی حال آنکه دانستن هم خود اراده ای می خواهد ) .خب...برچسب ها
- شعر شهریار (11)
- شعر وحشی بافقی (8)
- اشعار سعدی (20)
- شعر صائب تبریزی (10)
- شهریار (52)
- مولانا (23)
- اشعار شهریار (10)
- شعر سیمین بهبهانی (7)
- صائب تبریزی (10)
- عشق (13)
- اشعار صائب تبریزی (10)
- شعر (10)
- اشعار سیمین بهبهانی (7)
- سیمین بهبهانی (7)
- بیدل دهلوی (11)
- وحشی بافقی (13)
- شعر سعدی (16)
- عبید زاکانی (8)
- سعدی (25)
- اشعار وحشی بافقی (10)
دیدگاهها بسته شدهاند.