تاریخ ارسال : ۸ دی ۱۳۹۹ ارسال دیدگاه
چه رفته است که امشب سحر نمي آيد ؟ – رهی معیری
چه رفته است که امشب سحر نمي آيد ؟
شب فراق به پايان مگر نمي آيد؟
جمال يوسف گل چشم باغ روشن کرد
ولي ز گمشده من خبر نمي آيد
شدم به ياد تو خاموش، آنچنان که دگر
فغان هم از دل سنگم به در نمي آيد
تو را بجز به تو نسبت نمي توانم کرد
که در تصور از اين خوبتر نمي آيد
طريق عقل بود ترک عاشقي دانم
ولي ز دست من اين کار برنمي آيد
بسر رسيد مرا دور زندگاني و باز
بلاي محنت هجران بسر نمي آيد
منال بلبل مسکين به دام غم زين بيش
که ناله در دل گل کارگر نمي آيد
ز باده فصل گلم توبه ميدهد زاهد
ولي ز دست من اين کار برنمي آيد
دو روز نوبت صحبت عزيز دار رهي
که هر که رفت از اين ره دگر نمي آيد
از : رهی معیری
بازدید: 2885 بازدید
مطالب از سراسر وب
مطالب مشابه
در خصوص شب یلدا
در خصوص شب یلدا شب یلدا یا شب چله یکی از اعیاد باستانی ایران می باشد. شب یلدا شب اول دیماه که درنیمکره شمالی طولانی ترین شب است. ایرانیان در زمان...آخر آن کجاست؟
آخر آن کجاست؟ آدمی که خودش را دوست نداشته باشد، نمیتواند دیگری را دوست بدارد. کسی که از دیگران متنفر است، چون خودش را بسیار دوست دارد نمیتواند دیگری را با...ایجاز در شعر سپید
ایجاز در شعر سپید بسم الله الرحمن الرحیم الان که بحث فرم و ساختار را در شعر سپید فارسی تمام کرده ام وارد مبحث جدیدی میشویم ( ایجاز در شعر سپید...برچسب ها
- شعر صائب تبریزی (10)
- صائب تبریزی (10)
- عبید زاکانی (8)
- اشعار صائب تبریزی (10)
- اشعار شهریار (10)
- شعر سعدی (16)
- اشعار وحشی بافقی (10)
- شهریار (52)
- وحشی بافقی (13)
- اشعار سیمین بهبهانی (7)
- اشعار سعدی (20)
- شعر وحشی بافقی (8)
- شعر سیمین بهبهانی (7)
- عشق (13)
- شعر شهریار (11)
- مولانا (23)
- سعدی (25)
- شعر (10)
- بیدل دهلوی (11)
- سیمین بهبهانی (7)
دیدگاهها بسته شدهاند.