تاریخ ارسال : ۱۹ دی ۱۳۹۹ ارسال دیدگاه
ساقی بده پیمانه ای ز آن می که بی خویشم کند – رهی معیری
ساقی بده پیمانه ای ز آن می که بی خویشم کند
بر حسن شور انگیز تو عاشق تر از پیشم کند
زان می که در شبهای غم بارد فروغ صبحدم
غافل کند از بیش و کم فارغ ز تشویشم کند
نور سحرگاهی دهد فیضی که می خواهی دهد
با مسکنت شاهی دهد سلطان درویشم کند
سوزد مرا سازد مرا در آتش اندازد مرا
وز من رها سازد مرا بیگانه از خویشم کند
بستاند ای سرو سهی سودای هستی از رهی
یغما کند اندیشه را دور از بد اندیشم کند
شاعر : رهی معیری
خواننده : علیرضا افتخاری
بازدید: 1777 بازدید
مطالب از سراسر وب
مطالب مشابه
دختران ایران!
دختران ایران! به نام خداوندگار گام هایت را آهسته بردار بانوی اصیل. چنان میدرخشی در میان دشت ها، لاله ها واژگونند از آن تو. چنان روییدنی از گام هایت پیداست که...شاعر که باشی
شاعر که باشی سارتر می گفت: هر چقدر که بدانی بیشتر زجر می کشی( به ویژه که بدانی و نتوانی حال آنکه دانستن هم خود اراده ای می خواهد ) .خب...صلابت کوهستان (پارت پنجم)
صلابت کوهستان (پارت پنجم) پارت پنجم: بازگشت به دامن زمین مرد پس از لحظاتی طولانی بر قله، آهسته برخاست. نور خورشید اکنون آنقدر گرم شده بود که برفهای کنار سنگها قطرهقطره...برچسب ها
- صائب تبریزی (10)
- شعر وحشی بافقی (8)
- اشعار صائب تبریزی (10)
- مولانا (23)
- شعر شهریار (11)
- وحشی بافقی (13)
- عشق (13)
- اشعار وحشی بافقی (10)
- شعر صائب تبریزی (10)
- اشعار سیمین بهبهانی (7)
- شعر (10)
- سعدی (25)
- سیمین بهبهانی (7)
- اشعار شهریار (10)
- شعر سیمین بهبهانی (7)
- بیدل دهلوی (11)
- شهریار (52)
- شعر سعدی (16)
- اشعار سعدی (20)
- عبید زاکانی (8)
دیدگاهها بسته شدهاند.