تاریخ ارسال : ۵ فروردین ۱۳۹۸ ارسال دیدگاه
با رنگ و بویت ای گل گل رنگ و بو ندارد – شهریار
عشق من
با رنگ و بویت ای گل گل رنگ و بو ندارد
با لعلت آب حیوان آبی به جو ندارد
از عشق من به هر سو در شهر گفتگوئی است
من عاشق تو هستم این گفتگو ندارد
دارد متاع عفت از چار سو خریدار
بازار خودفروشی این چار سو ندارد
جز وصف پیش رویت در پشت سر نگویم
رو کن به هر که خواهی گل پشت و رو ندارد
گر آرزوی وصلش پیرم کند مکن عیب
عیب است از جوانی کاین آرزو ندارد
خورشید روی من چون رخساره برفروزد
رخ برفروختن را خورشید رو ندارد
سوزن ز تیر مژگان وز تار زلف نخ کن
هر چند رخنهی دل تاب رفو ندارد
او صبر خواهد از من بختی که من ندارم
من وصل خواهم از وی قصدی که او ندارد
با شهریار بیدل ساقی به سرگرانی است
چشمش مگر حریفان می در سبو ندارد .

بازدید: 1861 بازدید
مطالب از سراسر وب
مطالب مشابه
شاعر که باشی
شاعر که باشی سارتر می گفت: هر چقدر که بدانی بیشتر زجر می کشی( به ویژه که بدانی و نتوانی حال آنکه دانستن هم خود اراده ای می خواهد ) .خب...صلابت کوهستان (پارت پنجم)
صلابت کوهستان (پارت پنجم) پارت پنجم: بازگشت به دامن زمین مرد پس از لحظاتی طولانی بر قله، آهسته برخاست. نور خورشید اکنون آنقدر گرم شده بود که برفهای کنار سنگها قطرهقطره...تو برای منی؛ حتی اگر نگویم
تو برای منی؛ حتی اگر نگویم عزیزکم… با چه زبانی باید بگویم که تو برای منی؟ قهر کنم؟ حرف بزنم؟ شعر بگویم؟ یا شاید دلت میخواهد فریاد بزنم و جهانی را...برچسب ها
- بیدل دهلوی (11)
- اشعار سیمین بهبهانی (7)
- وحشی بافقی (13)
- اشعار وحشی بافقی (10)
- شهریار (52)
- شعر سعدی (16)
- اشعار شهریار (10)
- عبید زاکانی (8)
- شعر شهریار (11)
- سیمین بهبهانی (7)
- عشق (13)
- سعدی (25)
- شعر (10)
- شعر سیمین بهبهانی (7)
- شعر وحشی بافقی (8)
- مولانا (23)
- اشعار صائب تبریزی (10)
- صائب تبریزی (10)
- شعر صائب تبریزی (10)
- اشعار سعدی (20)
دیدگاهها بسته شدهاند.