تاریخ ارسال : ۸ بهمن ۱۳۹۷ ارسال دیدگاه
ماه سفرکرده – استاد شهریار
ماه سفرکرده
ماها تو سفر کردی و شب ماند و سیاهی
نه مرغ شب از نالهی من خفت و نه ماهی
شد آه منت بدرقهی راه و خطا شد
کز بعد مسافر نفرستند سیاهی
آهسته که تا کوکبهی اشک دل افروز
سازم به قطار از عقب قافله راهی
آن لحظه که ریزم چو فلک از مژه کوکب
بیدار کسی نیست که گیرم به گواهی
چشمی به رهت دوختهام باز که شاید
بازآئی و برهانیم از چشم به راهی
دل گرچه مدامم هوس خط تو دارد
لیک از تو خوشم با کرم گاه به گاهی
تقدیر الهی چو پی سوختن ماست
ما نیز بسازیم به تقدیر الهی
تا خواب عدم کی رسد ای عمر شنیدیم
افسانهی این بی سر و ته قصهی واهی .

بازدید: 1790 بازدید
مطالب از سراسر وب
مطالب مشابه
خانه درتاریکی
خانه درتاریکی خانه درتاریکی هواپیماهای غولپیکر با فاصلهای کم از پشتبام خانهشان پرواز میکردند و هر بار، تمام سازهٔ لرزان را به رعشه میانداختند. آرمان روی تختخواب فلزی کهنه دراز کشیده...پلکان هستی
پلکان هستی و چون تیغ گلی بیازاردت؛ حکم هشداری دارد از برای تعمیر مانیتور در تهران تو؛ چونان برخاستن ناگهانی از خوابی گران! می دانی که خار و تیغ را نیز...در خصوص شب یلدا
در خصوص شب یلدا شب یلدا یا شب چله یکی از اعیاد باستانی ایران می باشد. شب یلدا شب اول دیماه که درنیمکره شمالی طولانی ترین شب است. ایرانیان در زمان...برچسب ها
- شعر سیمین بهبهانی (7)
- وحشی بافقی (13)
- اشعار صائب تبریزی (10)
- اشعار شهریار (10)
- شعر وحشی بافقی (8)
- سیمین بهبهانی (7)
- شعر شهریار (11)
- عبید زاکانی (8)
- اشعار سعدی (20)
- عشق (13)
- سعدی (25)
- اشعار سیمین بهبهانی (7)
- شعر صائب تبریزی (10)
- اشعار وحشی بافقی (10)
- بیدل دهلوی (11)
- شعر سعدی (16)
- شهریار (52)
- مولانا (23)
- صائب تبریزی (10)
- شعر (10)
دیدگاهها بسته شدهاند.