دلم شکستی و جانم هنوز چشم به راهت – شهریار
دلم شکستی و جانم هنوز چشم به راهت
شبی سیاهم و در آرزوی طلعت ماهت
در انتظار تو چشمم سپید گشت و غمی نیست
اگر قبول تو افتد فدای چشم سیاهت
ز گرد راه برون آ که پیر دست به دیوار
به اشک و آه یتیمان دویده بر سر راهت
بیا که این رمد چشم عاشقان تو ای شاه
نمیرمد مگر از توتیای گرد سیاهت
بیا که جز تو سزاوار این کلاه و کمر نیست
تویی که سوده کمربند کهکشان کلاهت
جمال چون تو به چشم نگاه پاک توان دید
به روی چون منی الحق دریغ چشم و نگاهت
در انتظار تو میمیرم و در این دم آخر
دلم خوشست که دیدم به خواب گاه به گاهت
اگر به باغ تو گل بر دمید من به دل خاک
اجازتی که سری بر کنم به جای گیاهت
تنور سینه ما را ای آسمان به حذر باش
که روی ماه سیه میکند به دوده آهت
کنون که میدمد از مغرب آفتاب نیابت
چه کوههای سلاطین که میشود پَر کاهت
تویی که پشت و پناه جهادیان خدایی
که سر جهاد توی و خداست پشت و پناهت
خدا و بال جوانی نهد به گردن پیری
تو «شهریار» خمیدی به زیر بار گناهت
مطالب از سراسر وب
مطالب مشابه
زندگی حالت آنرمالی ست
همگی تنگی نفس داریم، زندگی حالت آنرمالی ست خانه هامان پر از وسیله شده،پس چرا زندگی چنین خالی ست؟! عقربه می رود عقب انگار، حرکت ما به جای رو به جلو...سالار شهیدان
دلبری ، خوش اثری ، پُر قیمت بک لینک ثمری ، با هنری چه مرامی چه وجودی چه وقاری چه سری مادرت تاجِ سرِ خوش صفتان تا ابد است خواهری مثل...برای تماشا
یک پنجره، به دیدن صحرا مرا بس است گاهی نسیمی از تو در اینجا مرا بس است شیرین شود هوای سکوتم کنار تو ـ بی نیشکرـ لبان تو تنها مرا بس...برچسب ها
- مولانا (23)
- اشعار شهریار (10)
- شعر شهریار (11)
- سیمین بهبهانی (7)
- بیدل دهلوی (11)
- شعر (10)
- شعر سعدی (16)
- وحشی بافقی (13)
- عشق (13)
- صائب تبریزی (10)
- عبید زاکانی (8)
- اشعار سیمین بهبهانی (7)
- شهریار (52)
- شعر وحشی بافقی (8)
- اشعار سعدی (20)
- اشعار صائب تبریزی (10)
- اشعار وحشی بافقی (10)
- شعر سیمین بهبهانی (7)
- سعدی (25)
- شعر صائب تبریزی (10)

دیدگاهها بسته شدهاند.