ماهم که هاله یی به رخ از دود آهش است – شهریار
ماهم که هاله یی به رخ از دود آهش است
دایم گرفته چون دل من روی ماهش است
دیگر نگاه ، وصف بهاری نمی کند
شرح خزانِ دل به زبان نگاهش است
راه نگاه بست به چشم سیه که دید
موی دماغ ها همه جا خار راهش است
دیدم نهان فرشته ی شرم و عفاف او
آورده سر به گوش من و عذر خواهش است
روز سیاه دیده به چشم و به قول خود
دود اجاق ، سُرمه ی چشم سیاهش است
دیگر نمی زند به سر زلف ، شانه یی
و آن طُرّه خود حکایت عمر تباهش است
بگریخته است از لب لعلش شکفتگی
دایم گرفتگی است که بر روی ماهش است
افتد گذار او به من از دور و گاهگاه
خواب خوشم همین گذر گاهگاهش است
هر چند اشتباه از او نیست لیکن او
با من هنوز هم خجل از اشتباهش است
اکنون گُلی است زرد ولی از وفا هنوز
هر سُرخ گل که در چمن آید گیاهش است
این برگ های زرد چمن نامه های اوست
وین بادهای سرد خزان پیک راهش است
در گوشه های غم که کُند خلوتی به دل
یاد من و ترانه ی من تکیه گاهش است
من دلبخواه خویش نجُستم ولی خدا
با هر کس آن دهد که به جان دلبخواهش است
من کیستم؟ اسیر محبت ، گدای عشق
وز ملک دل که حسن و هنر پادشاهش است
در شهر ما گناه بود عشق و شهریار
زندانی ابد به سزای گناهش است

مطالب از سراسر وب
مطالب مشابه
مهمانی نور
مهمانی نور بنام خدا لایسنس نود ۳۲ پنجره اتاقم را باز کردم، نگاهی به آسمان انداختم، آرامش عجیبی سراپای وجودم را فرا گرفت. عمیق تر نگریستم دنیایی از زیبائی را در...دختران ایران!
دختران ایران! به نام خداوندگار گام هایت را آهسته بردار بانوی اصیل. چنان میدرخشی در میان دشت ها، لاله ها واژگونند از آن تو. چنان روییدنی از گام هایت پیداست که...شاعر که باشی
شاعر که باشی سارتر می گفت: هر چقدر که بدانی بیشتر زجر می کشی( به ویژه که بدانی و نتوانی حال آنکه دانستن هم خود اراده ای می خواهد ) .خب...برچسب ها
- شعر شهریار (11)
- اشعار وحشی بافقی (10)
- عبید زاکانی (8)
- شعر (10)
- اشعار صائب تبریزی (10)
- بیدل دهلوی (11)
- اشعار سعدی (20)
- اشعار شهریار (10)
- شعر سیمین بهبهانی (7)
- وحشی بافقی (13)
- شهریار (52)
- مولانا (23)
- صائب تبریزی (10)
- شعر وحشی بافقی (8)
- سعدی (25)
- عشق (13)
- شعر سعدی (16)
- اشعار سیمین بهبهانی (7)
- سیمین بهبهانی (7)
- شعر صائب تبریزی (10)
دیدگاهها بسته شدهاند.