تاریخ ارسال : ۶ اسفند ۱۳۹۷ ارسال دیدگاه
دل و جانیکه دربردم من از ترکان قفقازی – شهریار
دل و جانیکه دربردم من از ترکان قفقازی
به شوخی می برند از من سیه چشمان شیرازی
من آن پیرم که شیران را به بازی برنمیگیرم
تو آهووش چنان شوخی که با من میکنی بازی
بیا این نرد عشق آخری را با خدا بازیم
که حسن جاودان بردست عشق جاودان بازی
ز آه همدمان باری کدورتها پدید آید
بیا تا هر دو با آیینه بگذاریم غمازی
غبار فتنه گو برخیز از آن سرچشمه طبعی
که چون چشم غزالان داند افسون غزل سازی
به ملک ری که فرساید روان فخررازیها
چه انصافی رود با ما که نه فخریم و نه رازی
عروس طبع را گفتم که سعدی پرده افرازد
تو از هر در که بازآیی بدین شوخی و طنازی
هر آنکو سرکشی داند مبادش سروری ای گل
که سرو راستین دیدم سزاوار سرافرازی
گر از من زشتئی بینی به زیبائی خود بگذر
تو زلف از هم گشائی به که ابرو در هم اندازی
بازدید: 1819 بازدید
مطالب از سراسر وب
مطالب مشابه
در خصوص شب یلدا
در خصوص شب یلدا شب یلدا یا شب چله یکی از اعیاد باستانی ایران می باشد. شب یلدا شب اول دیماه که درنیمکره شمالی طولانی ترین شب است. ایرانیان در زمان...آخر آن کجاست؟
آخر آن کجاست؟ آدمی که خودش را دوست نداشته باشد، نمیتواند دیگری را دوست بدارد. کسی که از دیگران متنفر است، چون خودش را بسیار دوست دارد نمیتواند دیگری را با...ایجاز در شعر سپید
ایجاز در شعر سپید بسم الله الرحمن الرحیم الان که بحث فرم و ساختار را در شعر سپید فارسی تمام کرده ام وارد مبحث جدیدی میشویم ( ایجاز در شعر سپید...برچسب ها
- عبید زاکانی (8)
- اشعار صائب تبریزی (10)
- وحشی بافقی (13)
- اشعار سعدی (20)
- سعدی (25)
- اشعار وحشی بافقی (10)
- بیدل دهلوی (11)
- سیمین بهبهانی (7)
- عشق (13)
- صائب تبریزی (10)
- شعر صائب تبریزی (10)
- شعر سیمین بهبهانی (7)
- شعر شهریار (11)
- شعر سعدی (16)
- مولانا (23)
- اشعار سیمین بهبهانی (7)
- شهریار (52)
- شعر وحشی بافقی (8)
- شعر (10)
- اشعار شهریار (10)

دیدگاهها بسته شدهاند.