تاریخ ارسال : ۵ تیر ۱۳۹۸ ارسال دیدگاه
ز دریچه های چشمم نظری به ماه داری – شهریار
ز دریچه های چشمم نظری به ماه داری
چه بلند بختی ای دل که به دوست راه داری
به شب سیاه عاشق چکند پری که شمعی است
تو فروغ ماه من شو که فروغ ماه داری
بگشای روی زیبا ز گناه آن میندیش
به خدا که کافرم من تو اگر گناه داری
من از آن سیاه دارم به غم تو روز روشن
که تو ماهی و تعلق به شب سیاه داری
تو اگر به هر نگاهی ببری هزارها دل
نرسد بدان نگارا که دلی نگاهداری
دگران روند تنها به مثل به قاضی اما
تو اگر به حسن دعوی بکنی گواه داری
به چمن گلی که خواهد به تو ماند از وجاهت
تو اگر بخواهی ای گل کمش از گیاه داری
به سر تو شهریارا گذرد قیامت و باز
بازدید: 2367 بازدید
مطالب از سراسر وب
مطالب مشابه
شاعر که باشی
شاعر که باشی سارتر می گفت: هر چقدر که بدانی بیشتر زجر می کشی( به ویژه که بدانی و نتوانی حال آنکه دانستن هم خود اراده ای می خواهد ) .خب...صلابت کوهستان (پارت پنجم)
صلابت کوهستان (پارت پنجم) پارت پنجم: بازگشت به دامن زمین مرد پس از لحظاتی طولانی بر قله، آهسته برخاست. نور خورشید اکنون آنقدر گرم شده بود که برفهای کنار سنگها قطرهقطره...تو برای منی؛ حتی اگر نگویم
تو برای منی؛ حتی اگر نگویم عزیزکم… با چه زبانی باید بگویم که تو برای منی؟ قهر کنم؟ حرف بزنم؟ شعر بگویم؟ یا شاید دلت میخواهد فریاد بزنم و جهانی را...برچسب ها
- عبید زاکانی (8)
- شعر سیمین بهبهانی (7)
- شعر (10)
- صائب تبریزی (10)
- شعر شهریار (11)
- شعر وحشی بافقی (8)
- سیمین بهبهانی (7)
- شهریار (52)
- اشعار وحشی بافقی (10)
- اشعار شهریار (10)
- سعدی (25)
- شعر صائب تبریزی (10)
- بیدل دهلوی (11)
- عشق (13)
- اشعار صائب تبریزی (10)
- مولانا (23)
- شعر سعدی (16)
- اشعار سعدی (20)
- وحشی بافقی (13)
- اشعار سیمین بهبهانی (7)

دیدگاهها بسته شدهاند.