تاریخ ارسال : ۲۸ اسفند ۱۳۹۷ ارسال دیدگاه
حُسن تو باده ای است که شرم است شیشه اش – صائب تبریزی
حُسن تو باده ای است که شرم است شیشه اش
خال تو دانه ای است که دام است ریشه اش
روی تو آتشی است که زلف است دود او
شیری است غمزه ی تو که دلهاست بیشه اش
سروی است قامت تو که از جای می کند
در هر دلی که پنجه فرو برد ریشه اش
دست از هنر چگونه نشوید کسی به خون؟
فرهاد را ز وای درآورد تیشه اش
چون اختیار پیشه و شغل دگر کند؟
که شد ز روز ازل عشق پیشه اش

صائب تبریزی
بازدید: 1680 بازدید
مطالب از سراسر وب
مطالب مشابه
در خصوص شب یلدا
در خصوص شب یلدا شب یلدا یا شب چله یکی از اعیاد باستانی ایران می باشد. شب یلدا شب اول دیماه که درنیمکره شمالی طولانی ترین شب است. ایرانیان در زمان...آخر آن کجاست؟
آخر آن کجاست؟ آدمی که خودش را دوست نداشته باشد، نمیتواند دیگری را دوست بدارد. کسی که از دیگران متنفر است، چون خودش را بسیار دوست دارد نمیتواند دیگری را با...ایجاز در شعر سپید
ایجاز در شعر سپید بسم الله الرحمن الرحیم الان که بحث فرم و ساختار را در شعر سپید فارسی تمام کرده ام وارد مبحث جدیدی میشویم ( ایجاز در شعر سپید...برچسب ها
- اشعار وحشی بافقی (10)
- شعر سعدی (16)
- سیمین بهبهانی (7)
- اشعار شهریار (10)
- شعر صائب تبریزی (10)
- بیدل دهلوی (11)
- شهریار (52)
- شعر (10)
- اشعار سعدی (20)
- عبید زاکانی (8)
- صائب تبریزی (10)
- شعر سیمین بهبهانی (7)
- شعر وحشی بافقی (8)
- اشعار سیمین بهبهانی (7)
- سعدی (25)
- عشق (13)
- اشعار صائب تبریزی (10)
- وحشی بافقی (13)
- شعر شهریار (11)
- مولانا (23)
دیدگاهها بسته شدهاند.