تاریخ ارسال : ۲ شهریور ۱۳۹۸ ارسال دیدگاه
با همه مهر و با منش کینست – سعدی
با همه مهر و با منش کینست
چه کنم حظ بخت من اینست
شاید ای نفس تا دگر نکنی
پنجه با ساعدی که سیمینست
ننهد پای تا نبیند جای
هر که را چشم مصلحت بینست
مثل زیرکان و چنبر عشق
طفل نادان و مار رنگینست
دردمند فراق سر ننهد
مگر آن شب که گور بالینست
گریه گو بر هلاک من مکنید
که نه این نوبت نخستینست
لازمست احتمال چندین جور
که محبت هزار چندینست
گر هزارم جواب تلخ دهی
اعتقاد من آن که شیرینست
مرد اگر شیر در کمند آرد
چون کمندش گرفت مسکینست
سعدیا تن به نیستی درده
چاره با سخت بازوان اینست

بازدید: 1416 بازدید
مطالب از سراسر وب
مطالب مشابه
اگر عشق نبود
اگر عشق نبود برخی از نوشته ها و آثار بزرگان ادب را که می خوانم از شدت علاقه گریه ام می گیرد. فقط می توانم تحسین شان بکنم. از خواندن این...مهمانی نور
مهمانی نور بنام خدا لایسنس نود ۳۲ پنجره اتاقم را باز کردم، نگاهی به آسمان انداختم، آرامش عجیبی سراپای وجودم را فرا گرفت. عمیق تر نگریستم دنیایی از زیبائی را در...دختران ایران!
دختران ایران! به نام خداوندگار گام هایت را آهسته بردار بانوی اصیل. چنان میدرخشی در میان دشت ها، لاله ها واژگونند از آن تو. چنان روییدنی از گام هایت پیداست که...برچسب ها
- صائب تبریزی (10)
- شعر سیمین بهبهانی (7)
- عشق (13)
- اشعار شهریار (10)
- وحشی بافقی (13)
- عبید زاکانی (8)
- شعر سعدی (16)
- اشعار صائب تبریزی (10)
- شعر شهریار (11)
- شعر (10)
- شعر صائب تبریزی (10)
- اشعار سیمین بهبهانی (7)
- اشعار سعدی (20)
- سعدی (25)
- بیدل دهلوی (11)
- شعر وحشی بافقی (8)
- سیمین بهبهانی (7)
- مولانا (23)
- اشعار وحشی بافقی (10)
- شهریار (52)
دیدگاهها بسته شدهاند.