تاریخ ارسال : ۲ شهریور ۱۳۹۸ ارسال دیدگاه
با همه مهر و با منش کینست – سعدی
با همه مهر و با منش کینست
چه کنم حظ بخت من اینست
شاید ای نفس تا دگر نکنی
پنجه با ساعدی که سیمینست
ننهد پای تا نبیند جای
هر که را چشم مصلحت بینست
مثل زیرکان و چنبر عشق
طفل نادان و مار رنگینست
دردمند فراق سر ننهد
مگر آن شب که گور بالینست
گریه گو بر هلاک من مکنید
که نه این نوبت نخستینست
لازمست احتمال چندین جور
که محبت هزار چندینست
گر هزارم جواب تلخ دهی
اعتقاد من آن که شیرینست
مرد اگر شیر در کمند آرد
چون کمندش گرفت مسکینست
سعدیا تن به نیستی درده
چاره با سخت بازوان اینست

بازدید: 1432 بازدید
مطالب از سراسر وب
مطالب مشابه
خانه درتاریکی
خانه درتاریکی خانه درتاریکی هواپیماهای غولپیکر با فاصلهای کم از پشتبام خانهشان پرواز میکردند و هر بار، تمام سازهٔ لرزان را به رعشه میانداختند. آرمان روی تختخواب فلزی کهنه دراز کشیده...پلکان هستی
پلکان هستی و چون تیغ گلی بیازاردت؛ حکم هشداری دارد از برای تعمیر مانیتور در تهران تو؛ چونان برخاستن ناگهانی از خوابی گران! می دانی که خار و تیغ را نیز...در خصوص شب یلدا
در خصوص شب یلدا شب یلدا یا شب چله یکی از اعیاد باستانی ایران می باشد. شب یلدا شب اول دیماه که درنیمکره شمالی طولانی ترین شب است. ایرانیان در زمان...برچسب ها
- شعر سعدی (16)
- شهریار (52)
- اشعار سعدی (20)
- عبید زاکانی (8)
- شعر صائب تبریزی (10)
- اشعار صائب تبریزی (10)
- شعر سیمین بهبهانی (7)
- شعر وحشی بافقی (8)
- وحشی بافقی (13)
- صائب تبریزی (10)
- سیمین بهبهانی (7)
- شعر (10)
- عشق (13)
- شعر شهریار (11)
- اشعار سیمین بهبهانی (7)
- مولانا (23)
- بیدل دهلوی (11)
- اشعار شهریار (10)
- سعدی (25)
- اشعار وحشی بافقی (10)
دیدگاهها بسته شدهاند.