تاریخ ارسال : ۲۰ شهریور ۱۳۹۸ ارسال دیدگاه
ما گدایان خیل سلطانیم شهربند هوای جانانیم – سعدی
ما گدایان خیل سلطانیم شهربند هوای جانانیم
بنده را نام خویشتن نبود هر چه ما را لقب دهند آنیم
گر برانند و گر ببخشایند ره به جای دگر نمیدانیم
چون دلارام میزند شمشیر سر ببازیم و رخ نگردانیم
دیگران در هوای صحبت یار زر فشانند و ما سر افشانیم
مر خداوند عقل و دانش را عیب ما گو مکن که نادانیم
هر گلی نو که در جهان آید ما به عشقش هزاردستانیم
تنگ چشمان نظر به میوه کنند ما تماشاکنان بستانیم
تو به سیمای شخص مینگری ما در آثار صنع حیرانیم
هر چه گفتیم جز حکایت دوست در همه عمر از آن پشیمانیم
سعدیا بی وجود صحبت یار همه عالم به هیچ نستانیم
ترک جان عزیز بتوان گفت ترک یار عزیز نتوانیم.
بازدید: 3329 بازدید
مطالب از سراسر وب
مطالب مشابه
اگر عشق نبود
اگر عشق نبود برخی از نوشته ها و آثار بزرگان ادب را که می خوانم از شدت علاقه گریه ام می گیرد. فقط می توانم تحسین شان بکنم. از خواندن این...مهمانی نور
مهمانی نور بنام خدا لایسنس نود ۳۲ پنجره اتاقم را باز کردم، نگاهی به آسمان انداختم، آرامش عجیبی سراپای وجودم را فرا گرفت. عمیق تر نگریستم دنیایی از زیبائی را در...دختران ایران!
دختران ایران! به نام خداوندگار گام هایت را آهسته بردار بانوی اصیل. چنان میدرخشی در میان دشت ها، لاله ها واژگونند از آن تو. چنان روییدنی از گام هایت پیداست که...برچسب ها
- عشق (13)
- وحشی بافقی (13)
- عبید زاکانی (8)
- اشعار شهریار (10)
- شعر سیمین بهبهانی (7)
- اشعار وحشی بافقی (10)
- بیدل دهلوی (11)
- سیمین بهبهانی (7)
- اشعار صائب تبریزی (10)
- شعر (10)
- شعر شهریار (11)
- شعر وحشی بافقی (8)
- شهریار (52)
- اشعار سیمین بهبهانی (7)
- شعر صائب تبریزی (10)
- اشعار سعدی (20)
- شعر سعدی (16)
- سعدی (25)
- صائب تبریزی (10)
- مولانا (23)
دیدگاهها بسته شدهاند.