رستنیها کم نیست – شهیار قنبری
رستنیها کم نیست…
من و تو کم بودیم،
خشک و پژمرده و تا روی زمین خم بودیم!
گفتنیها کم نیست…
من و تو کم گفتیم،
مثل هذیان دم مرگ
از آغاز چنین درهم و برهم گفتیم!
دیدنیها کم نیست…
من و تو کم دیدیم،
بیسبب از پاییز
جای میلاد اقاقیها را پرسیدیم!
چیدنیها کم نیست…
من و تو کم چیدیم،
وقت گل دادن عشق روی دار قالی
بیسبب حتی پرتاب گل سرخی را ترسیدیم!
خواندنیها کم نیست…
من و تو کم خواندیم،
من و تو سادهترین شکل سرودن را
در معبر باد
با دهانی بسته واماندیم!
من و تو کم بودیم…
من و تو اما در میدانها
اینک اندازهی ما میخوانیم!
ما به اندازهی ما میخوانیم!
ما به اندازهی ما میبینیم!
ما به اندازهی ما میچینیم!
ما به اندازهی ما میگوییم!
ما به اندازهی ما میروییم!
من و تو
کم نه، که باید شب بیرحم و گل مریم و
بیداری شبنم باشیم!
من و تو
خم نه و درهم نه و کم هم نه،
که میباید با هم باشیم!
من و تو حق داریم
در شب این جنبش، نبض آدم باشیم!
من و تو حق داریم
که به اندازهی ما هم شده، با هم باشیم!
گفتنیها کم نیست!
مطالب از سراسر وب
مطالب مشابه
شاعر که باشی
شاعر که باشی سارتر می گفت: هر چقدر که بدانی بیشتر زجر می کشی( به ویژه که بدانی و نتوانی حال آنکه دانستن هم خود اراده ای می خواهد ) .خب...صلابت کوهستان (پارت پنجم)
صلابت کوهستان (پارت پنجم) پارت پنجم: بازگشت به دامن زمین مرد پس از لحظاتی طولانی بر قله، آهسته برخاست. نور خورشید اکنون آنقدر گرم شده بود که برفهای کنار سنگها قطرهقطره...تو برای منی؛ حتی اگر نگویم
تو برای منی؛ حتی اگر نگویم عزیزکم… با چه زبانی باید بگویم که تو برای منی؟ قهر کنم؟ حرف بزنم؟ شعر بگویم؟ یا شاید دلت میخواهد فریاد بزنم و جهانی را...در آغوش واقعیت
در آغوش واقعیت بعد از مدتها یکدیگر را دیدیم. بله، آری… این پنجرهی مجازی فاصله را کم میکرد، ولی حضوری حرف زدن و ملاقات کردن چیز دیگری بود 🙂 بعد از...برچسب ها
- شعر صائب تبریزی (10)
- اشعار سیمین بهبهانی (7)
- اشعار صائب تبریزی (10)
- اشعار وحشی بافقی (10)
- صائب تبریزی (10)
- شعر سیمین بهبهانی (7)
- وحشی بافقی (13)
- مولانا (23)
- سعدی (25)
- شعر سعدی (16)
- شهریار (52)
- عبید زاکانی (8)
- عشق (13)
- اشعار شهریار (10)
- شعر شهریار (11)
- اشعار سعدی (20)
- سیمین بهبهانی (7)
- شعر وحشی بافقی (8)
- بیدل دهلوی (11)
- شعر (10)
دیدگاهها بسته شدهاند.