تاریخ ارسال : ۳ مهر ۱۳۹۹ ارسال دیدگاه
یک لحظه پس از شکفتن ابریشم – رضا براهنی
یک لحظه پس از شکفتن ابریشم
از ظهر شباب دست او می آیم
با این تب استوایی ام مالامال
از سایه ی گیسوان با آسایش
یک لحظه پس از سپیده های سوسن
از مهر گیاه آفتاب اندامش
از سلطنت بلند انگشتانش
از صبح کلام صادقش می آیم
یک لحظه پس از طلیعه های تبدار
از شهرت راه رفتنش
از چلچله پله های گامش می آیم
یک لحظه پس از بسیج انگشتانش
یک لحظه پس از نشستنش
یک لحظه پس از نسیم لبهایش
یک لحظه پس از صمیم قلبش می آیم
می آیم و باز هم می گویم:
ای سایه ی شعله در سر شیفتگان
ای تاب خورنده در گل، از هاله ای از گل ها،
تا گزمه بزخم چشم
از سایه ظلم ننگرد در تو
مهتابی چهره را قورق کن در شب
با لشکر بلبلان بی سر گشته
زیرا
مسامحی گزمکان در این خطه
جاوید شده است
بازدید: 1203 بازدید
مطالب از سراسر وب
مطالب مشابه
پلکان هستی
پلکان هستی و چون تیغ گلی بیازاردت؛ حکم هشداری دارد از برای تعمیر مانیتور در تهران تو؛ چونان برخاستن ناگهانی از خوابی گران! می دانی که خار و تیغ را نیز...در خصوص شب یلدا
در خصوص شب یلدا شب یلدا یا شب چله یکی از اعیاد باستانی ایران می باشد. شب یلدا شب اول دیماه که درنیمکره شمالی طولانی ترین شب است. ایرانیان در زمان...آخر آن کجاست؟
آخر آن کجاست؟ آدمی که خودش را دوست نداشته باشد، نمیتواند دیگری را دوست بدارد. کسی که از دیگران متنفر است، چون خودش را بسیار دوست دارد نمیتواند دیگری را با...برچسب ها
- صائب تبریزی (10)
- شعر سعدی (16)
- سعدی (25)
- شعر شهریار (11)
- اشعار شهریار (10)
- وحشی بافقی (13)
- عبید زاکانی (8)
- اشعار سیمین بهبهانی (7)
- عشق (13)
- شعر صائب تبریزی (10)
- بیدل دهلوی (11)
- مولانا (23)
- سیمین بهبهانی (7)
- اشعار صائب تبریزی (10)
- شعر وحشی بافقی (8)
- شهریار (52)
- اشعار سعدی (20)
- شعر (10)
- اشعار وحشی بافقی (10)
- شعر سیمین بهبهانی (7)
دیدگاهها بسته شدهاند.