تاریخ ارسال : ۳ مهر ۱۳۹۹ ارسال دیدگاه
یک لحظه پس از شکفتن ابریشم – رضا براهنی
یک لحظه پس از شکفتن ابریشم
از ظهر شباب دست او می آیم
با این تب استوایی ام مالامال
از سایه ی گیسوان با آسایش
یک لحظه پس از سپیده های سوسن
از مهر گیاه آفتاب اندامش
از سلطنت بلند انگشتانش
از صبح کلام صادقش می آیم
یک لحظه پس از طلیعه های تبدار
از شهرت راه رفتنش
از چلچله پله های گامش می آیم
یک لحظه پس از بسیج انگشتانش
یک لحظه پس از نشستنش
یک لحظه پس از نسیم لبهایش
یک لحظه پس از صمیم قلبش می آیم
می آیم و باز هم می گویم:
ای سایه ی شعله در سر شیفتگان
ای تاب خورنده در گل، از هاله ای از گل ها،
تا گزمه بزخم چشم
از سایه ظلم ننگرد در تو
مهتابی چهره را قورق کن در شب
با لشکر بلبلان بی سر گشته
زیرا
مسامحی گزمکان در این خطه
جاوید شده است
بازدید: 1186 بازدید
مطالب از سراسر وب
مطالب مشابه
اگر عشق نبود
اگر عشق نبود برخی از نوشته ها و آثار بزرگان ادب را که می خوانم از شدت علاقه گریه ام می گیرد. فقط می توانم تحسین شان بکنم. از خواندن این...مهمانی نور
مهمانی نور بنام خدا لایسنس نود ۳۲ پنجره اتاقم را باز کردم، نگاهی به آسمان انداختم، آرامش عجیبی سراپای وجودم را فرا گرفت. عمیق تر نگریستم دنیایی از زیبائی را در...دختران ایران!
دختران ایران! به نام خداوندگار گام هایت را آهسته بردار بانوی اصیل. چنان میدرخشی در میان دشت ها، لاله ها واژگونند از آن تو. چنان روییدنی از گام هایت پیداست که...برچسب ها
- وحشی بافقی (13)
- شهریار (52)
- شعر سیمین بهبهانی (7)
- اشعار سیمین بهبهانی (7)
- بیدل دهلوی (11)
- شعر سعدی (16)
- شعر صائب تبریزی (10)
- عبید زاکانی (8)
- صائب تبریزی (10)
- سعدی (25)
- مولانا (23)
- اشعار صائب تبریزی (10)
- شعر شهریار (11)
- شعر (10)
- سیمین بهبهانی (7)
- شعر وحشی بافقی (8)
- اشعار شهریار (10)
- اشعار سعدی (20)
- عشق (13)
- اشعار وحشی بافقی (10)
دیدگاهها بسته شدهاند.