تاریخ ارسال : ۳۰ دی ۱۳۹۷ ارسال دیدگاه
بگذار که درحسرت دیدار بمیرم – سیمین بهبهانی
بگذار که درحسرت دیدار بمیرم
درحسرت دیدار تو بگذار بمیرم
دشوار بود مردن و روی تو ندیدن
بگذار به دلخواه تو دشوار بمیرم
بگذار که چون ناله ی مرغان شباهنگ
در وحشت و اندوه شب تار بمیرم
بگذارکه چون شمع کنم پیکر خود آب
در بستر اشک افتم و ناچار بمیرم
می میرم از این درد که جان دگرم نیست
تا از غم عشق تو دگر بار بمیرم
تا بوده ام، ای دوست، وفادار تو بودم
بگذار بدانگونه وفادار بمیرم
سیمین بهبهانی

بازدید: 2104 بازدید
مطالب از سراسر وب
مطالب مشابه
شاعر که باشی
شاعر که باشی سارتر می گفت: هر چقدر که بدانی بیشتر زجر می کشی( به ویژه که بدانی و نتوانی حال آنکه دانستن هم خود اراده ای می خواهد ) .خب...صلابت کوهستان (پارت پنجم)
صلابت کوهستان (پارت پنجم) پارت پنجم: بازگشت به دامن زمین مرد پس از لحظاتی طولانی بر قله، آهسته برخاست. نور خورشید اکنون آنقدر گرم شده بود که برفهای کنار سنگها قطرهقطره...تو برای منی؛ حتی اگر نگویم
تو برای منی؛ حتی اگر نگویم عزیزکم… با چه زبانی باید بگویم که تو برای منی؟ قهر کنم؟ حرف بزنم؟ شعر بگویم؟ یا شاید دلت میخواهد فریاد بزنم و جهانی را...در آغوش واقعیت
در آغوش واقعیت بعد از مدتها یکدیگر را دیدیم. بله، آری… این پنجرهی مجازی فاصله را کم میکرد، ولی حضوری حرف زدن و ملاقات کردن چیز دیگری بود 🙂 بعد از...برچسب ها
- عبید زاکانی (8)
- اشعار سعدی (20)
- شعر (10)
- بیدل دهلوی (11)
- صائب تبریزی (10)
- اشعار صائب تبریزی (10)
- شعر سیمین بهبهانی (7)
- شعر سعدی (16)
- شهریار (52)
- وحشی بافقی (13)
- اشعار شهریار (10)
- عشق (13)
- اشعار وحشی بافقی (10)
- سعدی (25)
- شعر صائب تبریزی (10)
- مولانا (23)
- اشعار سیمین بهبهانی (7)
- شعر شهریار (11)
- شعر وحشی بافقی (8)
- سیمین بهبهانی (7)
دیدگاهها بسته شدهاند.