هنوز با چشمای ماتش نشسته تو میدون – یغما گلرویی
هنوز با چشمای ماتش نشسته تو میدون
یه زن تو پیرهنِ قرمز، یه روحِ سرگردون
یه زن که دربهدرِ عشقِ رفته از دسته
تمامِ پهنهی تهران براش یه بنبسته
زنی که کلِ جوونیشو منتظر مونده
به انتظارِ کسی که دلش رو سوزونده
به انتظار همون که نیومد و گم شد،
زنی نشسته که حرف و حدیثِ مردم شد
از اون وقتی که شهر یادش میاد،
به زن توی میدونِ فردوسیه
کسی با خبر نیست که اهلِ کجاست،
کسی با خبر نیست که دردش چیه.
رو لبهاش یه لبخنده اما چشاش
یه کوچهس که توش داره بارون میاد
میگه اون کسی که رو قولش نموند،
یه روزی سراغش تو میدون میاد
زنی با موی سفیدش بازم تو میدونه
که حرفِ هیچکسو غیر از خودش نمیخونه
یه عمره مُرده ولی خیلیا اونو دیدن
کنارِ میدونِ فردوسی با همون پیرهن
نشسته تنها و خیره به عابرا مونده
به انتظارِ همون که ازش جدا مونده
زنی که مُرده ولی روحش اونجا منتظره
تا مردِ قصه بیاد اونو با خودش ببره
از اون وقتی که شهر یادش میاد،
یه زن توی میدونِ فردوسیه
کسی با خبر نیست که اهلِ کجاست،
کسی با خبر نیست که دردش چیه.
رو لبهاش یه لبخنده اما چشاش
یه کوچهس که توش داره بارون میاد
میگه اون کسی که رو قولش نموند،
یه روزی سراغش تو میدون میاد.
یغما گلرویی
مطالب از سراسر وب
مطالب مشابه
اگر عشق نبود
اگر عشق نبود برخی از نوشته ها و آثار بزرگان ادب را که می خوانم از شدت علاقه گریه ام می گیرد. فقط می توانم تحسین شان بکنم. از خواندن این...مهمانی نور
مهمانی نور بنام خدا لایسنس نود ۳۲ پنجره اتاقم را باز کردم، نگاهی به آسمان انداختم، آرامش عجیبی سراپای وجودم را فرا گرفت. عمیق تر نگریستم دنیایی از زیبائی را در...دختران ایران!
دختران ایران! به نام خداوندگار گام هایت را آهسته بردار بانوی اصیل. چنان میدرخشی در میان دشت ها، لاله ها واژگونند از آن تو. چنان روییدنی از گام هایت پیداست که...برچسب ها
- شعر صائب تبریزی (10)
- اشعار سیمین بهبهانی (7)
- شهریار (52)
- صائب تبریزی (10)
- بیدل دهلوی (11)
- اشعار وحشی بافقی (10)
- عبید زاکانی (8)
- شعر وحشی بافقی (8)
- شعر سعدی (16)
- شعر سیمین بهبهانی (7)
- سعدی (25)
- سیمین بهبهانی (7)
- وحشی بافقی (13)
- اشعار صائب تبریزی (10)
- اشعار سعدی (20)
- شعر شهریار (11)
- مولانا (23)
- عشق (13)
- شعر (10)
- اشعار شهریار (10)
دیدگاهها بسته شدهاند.