تاریخ ارسال : ۱۵ آذر ۱۳۹۹ ارسال دیدگاه
ساقی بده پیمانه ای ز آن می که بی خویشم کند – رهی معیری
ساقی بده پیمانه ای ز آن می که بی خویشم کند
بر حسن شور انگیز تو عاشق تر از پیشم کند
زان می که در شبهای غم بارد فروغ صبحدم
غافل کند از بیش و کم فارغ ز تشویشم کند
نور سحرگاهی دهد فیضی که می خواهی دهد
با مسکنت شاهی دهد سلطان درویشم کند
سوزد مرا سازد مرا در آتش اندازد مرا
وز من رها سازد مرا بیگانه از خویشم کند
بستاند ای سرو سهی! سودای هستی از رهی
یغما کند اندیشه را دور از بد اندیشم کند
رهی معیری
بازدید: 149 بازدید
مطالب از سراسر وب
مطالب مشابه
خیالانگیز و جانپرور چو بوی گل سراپایی – رهی معیری
خیالانگیز و جانپرور چو بوی گل سراپایی نداری غیر از این عیبی که میدانی که زیبایی من از دلبستگیهای تو با آیینه دانستم که بر دیدار طاقت سوز خود عاشقتر از...نقابی بر افکن ز پی امتحان را – رضی الدین آرتیمانی
نقابی بر افکن ز پی امتحان را که تا بینی از جان لبالب جهان را چو در جلوه آیی بدین شوخ و شنگی برقص اندر آری زمین و زمان را بروی...شعر معروف عجب بیهوده تکراریست دنیا – اردلان سرفراز
دلم تنگ است دلم می سوزد از باغی که میسوزد نه دیداری نه بیداری نه دستی از سر یاری مرا آشفته می دارد چنین آشفته بازاری تمام عمر بستیم و شکستیم...ساقی بده پیمانه ای ز آن می که بی خویشم کند – رهی معیری
ساقی بده پیمانه ای ز آن می که بی خویشم کند بر حسن شور انگیز تو عاشق تر از پیشم کند زان می که در شبهای غم بارد فروغ صبحدم غافل...شعر معروف شد خزان گلشن آشنایی – رهی معیری
شد خزان گلشن آشنایی باز هم آتش به جان زد جدایی عمر من این گل. طی شد بهر تو ور تو ندیدم جز بد عهدی و بی وفایی با تو وفا...پربازدیدترین مطالب
- ماه گذشته
- سه ماه گذشته
- کل
قیمت روز خودروهای داخلی در آذر ۹۹
142 بازدید
شعر شب یلدا از حافظ
109 بازدید
آینه چون نقش تو بنمود راست – نظامی گنجوی
12192 بازدید
شعر من زنم – سیمین دانشور
10995 بازدید
گر مرا ترک کنی من زغمت می سوزم – شهریار
5681 بازدید
آمدی درخواب من دیشب چه کاری داشتی – شهریار
3448 بازدید