تاریخ ارسال : ۱۵ آذر ۱۳۹۹ ارسال دیدگاه
ساقی بده پیمانه ای ز آن می که بی خویشم کند – رهی معیری
ساقی بده پیمانه ای ز آن می که بی خویشم کند
بر حسن شور انگیز تو عاشق تر از پیشم کند
زان می که در شبهای غم بارد فروغ صبحدم
غافل کند از بیش و کم فارغ ز تشویشم کند
نور سحرگاهی دهد فیضی که می خواهی دهد
با مسکنت شاهی دهد سلطان درویشم کند
سوزد مرا سازد مرا در آتش اندازد مرا
وز من رها سازد مرا بیگانه از خویشم کند
بستاند ای سرو سهی! سودای هستی از رهی
یغما کند اندیشه را دور از بد اندیشم کند
رهی معیری
بازدید: 2033 بازدید
مطالب از سراسر وب
مطالب مشابه
مهمانی نور
مهمانی نور بنام خدا لایسنس نود ۳۲ پنجره اتاقم را باز کردم، نگاهی به آسمان انداختم، آرامش عجیبی سراپای وجودم را فرا گرفت. عمیق تر نگریستم دنیایی از زیبائی را در...دختران ایران!
دختران ایران! به نام خداوندگار گام هایت را آهسته بردار بانوی اصیل. چنان میدرخشی در میان دشت ها، لاله ها واژگونند از آن تو. چنان روییدنی از گام هایت پیداست که...شاعر که باشی
شاعر که باشی سارتر می گفت: هر چقدر که بدانی بیشتر زجر می کشی( به ویژه که بدانی و نتوانی حال آنکه دانستن هم خود اراده ای می خواهد ) .خب...برچسب ها
- شعر سیمین بهبهانی (7)
- مولانا (23)
- وحشی بافقی (13)
- شهریار (52)
- عبید زاکانی (8)
- اشعار شهریار (10)
- شعر صائب تبریزی (10)
- صائب تبریزی (10)
- عشق (13)
- اشعار سیمین بهبهانی (7)
- شعر سعدی (16)
- شعر (10)
- شعر شهریار (11)
- بیدل دهلوی (11)
- سعدی (25)
- سیمین بهبهانی (7)
- شعر وحشی بافقی (8)
- اشعار وحشی بافقی (10)
- اشعار سعدی (20)
- اشعار صائب تبریزی (10)
دیدگاهها بسته شدهاند.