تاریخ ارسال : ۱۵ آذر ۱۳۹۹ ارسال دیدگاه
ساقی بده پیمانه ای ز آن می که بی خویشم کند – رهی معیری
ساقی بده پیمانه ای ز آن می که بی خویشم کند
بر حسن شور انگیز تو عاشق تر از پیشم کند
زان می که در شبهای غم بارد فروغ صبحدم
غافل کند از بیش و کم فارغ ز تشویشم کند
نور سحرگاهی دهد فیضی که می خواهی دهد
با مسکنت شاهی دهد سلطان درویشم کند
سوزد مرا سازد مرا در آتش اندازد مرا
وز من رها سازد مرا بیگانه از خویشم کند
بستاند ای سرو سهی! سودای هستی از رهی
یغما کند اندیشه را دور از بد اندیشم کند
رهی معیری
بازدید: 2044 بازدید
مطالب از سراسر وب
مطالب مشابه
زیبایی شناسی هنر شعر
زیبایی شناسی هنر شعر همیشه از عبور کردن از یک مسیر و جاده یکنواخت خسته شده ام تو چطور ؟ حتی از تکرار دیدن یک کوه ،یک دشت ،یک گونه گل...اگر عشق نبود
اگر عشق نبود برخی از نوشته ها و آثار بزرگان ادب را که می خوانم از شدت علاقه گریه ام می گیرد. فقط می توانم تحسین شان بکنم. از خواندن این...مهمانی نور
مهمانی نور بنام خدا لایسنس نود ۳۲ پنجره اتاقم را باز کردم، نگاهی به آسمان انداختم، آرامش عجیبی سراپای وجودم را فرا گرفت. عمیق تر نگریستم دنیایی از زیبائی را در...برچسب ها
- شعر وحشی بافقی (8)
- صائب تبریزی (10)
- اشعار وحشی بافقی (10)
- اشعار سعدی (20)
- اشعار شهریار (10)
- اشعار صائب تبریزی (10)
- بیدل دهلوی (11)
- سیمین بهبهانی (7)
- شعر سیمین بهبهانی (7)
- عشق (13)
- وحشی بافقی (13)
- شعر سعدی (16)
- شعر صائب تبریزی (10)
- شعر (10)
- سعدی (25)
- عبید زاکانی (8)
- مولانا (23)
- شهریار (52)
- اشعار سیمین بهبهانی (7)
- شعر شهریار (11)
دیدگاهها بسته شدهاند.