تاریخ ارسال : ۲۹ بهمن ۱۳۹۷ ارسال دیدگاه
ای شاخ گل که در پی گلچین دوانی ام – شهریار
ای شاخ گل که در پی گلچین دوانی ام
این نیست مزد رنج من و باغبانی ام
پروردمت به ناز که بنشینمت به پای
ای گل چرا به خاک سیه مینشانی ام
دریاب دست من که به پیری رسی جوان
آخر به پیش پای توگم شد جوانی ام
گرنیستم خزانه خزف هم نیم حبیب
باری مده ز دست به این رایگانی ام
تا گوشوار ناز گران کرد گوش تو
لب وا نشد به شکوه ز بیهمزبانی ام
با صد هزار زخم زبان زندهام هنوز
گردون گمان نداشت به این سخت جانی ام
یاری ز طبع خواستم اشکم چکید و گفت
یاری ز من بجوی که با این روانی ام
بازدید: 2368 بازدید
مطالب از سراسر وب
مطالب مشابه
شاعر که باشی
شاعر که باشی سارتر می گفت: هر چقدر که بدانی بیشتر زجر می کشی( به ویژه که بدانی و نتوانی حال آنکه دانستن هم خود اراده ای می خواهد ) .خب...صلابت کوهستان (پارت پنجم)
صلابت کوهستان (پارت پنجم) پارت پنجم: بازگشت به دامن زمین مرد پس از لحظاتی طولانی بر قله، آهسته برخاست. نور خورشید اکنون آنقدر گرم شده بود که برفهای کنار سنگها قطرهقطره...تو برای منی؛ حتی اگر نگویم
تو برای منی؛ حتی اگر نگویم عزیزکم… با چه زبانی باید بگویم که تو برای منی؟ قهر کنم؟ حرف بزنم؟ شعر بگویم؟ یا شاید دلت میخواهد فریاد بزنم و جهانی را...در آغوش واقعیت
در آغوش واقعیت بعد از مدتها یکدیگر را دیدیم. بله، آری… این پنجرهی مجازی فاصله را کم میکرد، ولی حضوری حرف زدن و ملاقات کردن چیز دیگری بود 🙂 بعد از...برچسب ها
- اشعار وحشی بافقی (10)
- اشعار صائب تبریزی (10)
- بیدل دهلوی (11)
- عشق (13)
- شعر سعدی (16)
- اشعار سیمین بهبهانی (7)
- سیمین بهبهانی (7)
- مولانا (23)
- صائب تبریزی (10)
- سعدی (25)
- شعر شهریار (11)
- شعر وحشی بافقی (8)
- اشعار شهریار (10)
- شعر سیمین بهبهانی (7)
- اشعار سعدی (20)
- شهریار (52)
- عبید زاکانی (8)
- شعر صائب تبریزی (10)
- وحشی بافقی (13)
- شعر (10)
دیدگاهها بسته شدهاند.