تاریخ ارسال : ۵ اسفند ۱۳۹۷ ارسال دیدگاه
نه وصلت دیده بودم کاشکی ای گل نه هجرانت – شهریار

نه وصلت دیده بودم کاشکی ای گل نه هجرانت
که جانم در جوانی سوخت ای جانم به قربانت
تحمل گفتی و من هم که کردم سالها اما
چقدر آخر تحمل بلکه یادت رفته پیمانت
چو بلبل نغمهخوانم تا تو چون گل پاکدامانی
حذر از خار دامنگیر کن دستم به دامانت
تمنای وصالم نیست عشق من بگیر از من
به دردت خو گرفتم نیستم در بند درمانت
امید خستهام تا چند گیرد با اجل کشتی
بمیرم یا بمانم پادشاها چیست فرمانت
شبی با دل به هجران تو ای سلطان ملک دل
میان گریه می گفتم که کو ای ملک ، سلطانت
چه شبهائی که چون سایه خزیدم پای قصر تو
به امیدی که مهتاب رخت بینم در ایوانت
به گردنبند لعلی داشتی چون چشم من خونین
نباشد خون مظلومان ، که می گیر گریبانت
دل تنگم حریف درد و اندوه فراوان نیست
امان ای سنگدل از درد و اندوه فراوانت
به شعرت شهریارا بیدلان تا عشق میورزند
نسیم وصل را ماند نوید طبع دیوانت .
زندگی در صدف خویش گهر ساختن است – اقبال لاهوری
بازدید: 1706 بازدید
مطالب از سراسر وب
مطالب مشابه
در خصوص شب یلدا
در خصوص شب یلدا شب یلدا یا شب چله یکی از اعیاد باستانی ایران می باشد. شب یلدا شب اول دیماه که درنیمکره شمالی طولانی ترین شب است. ایرانیان در زمان...آخر آن کجاست؟
آخر آن کجاست؟ آدمی که خودش را دوست نداشته باشد، نمیتواند دیگری را دوست بدارد. کسی که از دیگران متنفر است، چون خودش را بسیار دوست دارد نمیتواند دیگری را با...ایجاز در شعر سپید
ایجاز در شعر سپید بسم الله الرحمن الرحیم الان که بحث فرم و ساختار را در شعر سپید فارسی تمام کرده ام وارد مبحث جدیدی میشویم ( ایجاز در شعر سپید...برچسب ها
- اشعار سیمین بهبهانی (7)
- اشعار وحشی بافقی (10)
- اشعار سعدی (20)
- شعر (10)
- بیدل دهلوی (11)
- سیمین بهبهانی (7)
- عشق (13)
- صائب تبریزی (10)
- شهریار (52)
- عبید زاکانی (8)
- سعدی (25)
- شعر سیمین بهبهانی (7)
- شعر شهریار (11)
- شعر سعدی (16)
- وحشی بافقی (13)
- شعر وحشی بافقی (8)
- اشعار شهریار (10)
- مولانا (23)
- شعر صائب تبریزی (10)
- اشعار صائب تبریزی (10)
دیدگاهها بسته شدهاند.