تاریخ ارسال : ۱۶ مهر ۱۴۰۴ ارسال دیدگاه
چون کمر بستند زالو ها به ویرانیِِ ده
چون کمر بستند زالو ها به ویرانی ده
پیر آبادی نخوابید از پریشانی ده
عدّه ای با پول بیت المال سگ دو می زنند
تا سر و سامان بیابد نابسامانی ده
بوی گند فاضلاب از بس تهوّع آور است
کس نمی خواهد رود دیگر به مهمانی ده
سیل با خود می برد خواهی نخواهی گلّه را
در هوای سرد و بارانی و طوفانی ده
سارقان از بس فراونند و ما غافل از آن
نیست حتّی یکنفر فکر نگهبانی ده
“یاد ایّامی که در گلشن فغانی داشتیم”*
با معلّمها و یاران دبستانی ده
هیچ آثاری دگر برجا نخواهد ماند از
خانه های خشتی و دیوار سیمانی ده
کدخدا شب فکر باج از مردم آبادی است
صبح رسوا سفارش بک لینک می شود مسئول ویرانی ده
* رهی معیری
#مهدی_سیدحسینی
@sheroshirini055
۱۵ / ۷ / ۱۴۰۴
بازدید: 245 بازدید
مطالب از سراسر وب
مطالب مشابه
شاعر که باشی
شاعر که باشی سارتر می گفت: هر چقدر که بدانی بیشتر زجر می کشی( به ویژه که بدانی و نتوانی حال آنکه دانستن هم خود اراده ای می خواهد ) .خب...صلابت کوهستان (پارت پنجم)
صلابت کوهستان (پارت پنجم) پارت پنجم: بازگشت به دامن زمین مرد پس از لحظاتی طولانی بر قله، آهسته برخاست. نور خورشید اکنون آنقدر گرم شده بود که برفهای کنار سنگها قطرهقطره...تو برای منی؛ حتی اگر نگویم
تو برای منی؛ حتی اگر نگویم عزیزکم… با چه زبانی باید بگویم که تو برای منی؟ قهر کنم؟ حرف بزنم؟ شعر بگویم؟ یا شاید دلت میخواهد فریاد بزنم و جهانی را...برچسب ها
- مولانا (23)
- شعر وحشی بافقی (8)
- شعر (10)
- بیدل دهلوی (11)
- اشعار صائب تبریزی (10)
- وحشی بافقی (13)
- شعر صائب تبریزی (10)
- اشعار سیمین بهبهانی (7)
- اشعار سعدی (20)
- اشعار وحشی بافقی (10)
- سیمین بهبهانی (7)
- سعدی (25)
- صائب تبریزی (10)
- اشعار شهریار (10)
- شعر سعدی (16)
- شهریار (52)
- شعر شهریار (11)
- شعر سیمین بهبهانی (7)
- عبید زاکانی (8)
- عشق (13)
دیدگاهها بسته شدهاند.