تاریخ ارسال : ۹ اسفند ۱۳۹۷ ارسال دیدگاه
شبی را با من ای ماه سحرخیزان سحر کردی – شهریار
شبی را با من ای ماه سحرخیزان سحر کردی
سحر چون آفتاب از آشیان من سفر کردی
هنوزم از شبستان وفا بوی عبیر آید
که چون شمع عبیرآگین شبی با من سحر کردی
صفا کردی و درویشی بمیرم خاک پایت را
که شاهی محشتم بودی و با درویش سر کردی
چو دو مرغ دلاویزی به تنگ هم شدیم افسوس
همای من پریدی و مرا بی بال و پر کردی
مگر از گوشهی چشمی وگر طرحی دگر ریزی
که از آن یک نظر بنیاد من زیر و زبر کردی
به یاد چشم تو انسم بود با لالهی وحشی
غزال من مرا سرگشتهی کوه و کمر کردی
به گردشهای چشم آسمانی از همان اول
مرا در عشق از این آفاق گردیها خبر کردی
به شعر شهریار اکنون سرافشانند در آفاق
چه خوش پیرانه سر ما را به شیدائی سمر کردی
شعر : استاد شهریار

بازدید: 4584 بازدید
مطالب از سراسر وب
مطالب مشابه
زیبایی شناسی هنر شعر
زیبایی شناسی هنر شعر همیشه از عبور کردن از یک مسیر و جاده یکنواخت خسته شده ام تو چطور ؟ حتی از تکرار دیدن یک کوه ،یک دشت ،یک گونه گل...اگر عشق نبود
اگر عشق نبود برخی از نوشته ها و آثار بزرگان ادب را که می خوانم از شدت علاقه گریه ام می گیرد. فقط می توانم تحسین شان بکنم. از خواندن این...مهمانی نور
مهمانی نور بنام خدا لایسنس نود ۳۲ پنجره اتاقم را باز کردم، نگاهی به آسمان انداختم، آرامش عجیبی سراپای وجودم را فرا گرفت. عمیق تر نگریستم دنیایی از زیبائی را در...برچسب ها
- شعر سعدی (16)
- صائب تبریزی (10)
- سیمین بهبهانی (7)
- اشعار سیمین بهبهانی (7)
- عبید زاکانی (8)
- اشعار سعدی (20)
- اشعار وحشی بافقی (10)
- وحشی بافقی (13)
- شعر سیمین بهبهانی (7)
- اشعار شهریار (10)
- سعدی (25)
- عشق (13)
- اشعار صائب تبریزی (10)
- مولانا (23)
- شعر صائب تبریزی (10)
- شعر شهریار (11)
- شهریار (52)
- شعر وحشی بافقی (8)
- بیدل دهلوی (11)
- شعر (10)
دیدگاهها بسته شدهاند.