تاریخ ارسال : ۹ اردیبهشت ۱۳۹۸ ارسال دیدگاه
آنچنان کز رفتن گل خار میماند به جا – صائب تبریزی
آنچنان کز رفتن گل خار میماند به جا
از جوانی حسرت بسیار میماند به جا
آه افسوس و سرشک گرم و داغ حسرت است
آنچه از عمر سبکرفتار میماند به جا
کامجویی غیر ناکامی ندارد حاصلی
در کف گلچین ز گلشن، خار میماند به جا
جسم خاکی مانع عمر سبکرفتار نیست
پیش این سیلاب، کی دیوار میماند به جا؟
هیچ کار از سعی ما چون کوهکن صورت نبست
وقت آن کس خوش کزو آثار میماند به جا
زنگ افسوسی به دست خواجه هنگام رحیل
از شمار درهم و دینار میماند به جا
نیست از کردار ما بیحاصلان را بهرهای
چون قلم از ما همین گفتار میماند به جا
عیش شیرین را بود در چاشنی صد چشم شور
برگ صائب بیشتر از بار میماند به جا

بازدید: 2642 بازدید
مطالب از سراسر وب
مطالب مشابه
شاعر که باشی
شاعر که باشی سارتر می گفت: هر چقدر که بدانی بیشتر زجر می کشی( به ویژه که بدانی و نتوانی حال آنکه دانستن هم خود اراده ای می خواهد ) .خب...صلابت کوهستان (پارت پنجم)
صلابت کوهستان (پارت پنجم) پارت پنجم: بازگشت به دامن زمین مرد پس از لحظاتی طولانی بر قله، آهسته برخاست. نور خورشید اکنون آنقدر گرم شده بود که برفهای کنار سنگها قطرهقطره...تو برای منی؛ حتی اگر نگویم
تو برای منی؛ حتی اگر نگویم عزیزکم… با چه زبانی باید بگویم که تو برای منی؟ قهر کنم؟ حرف بزنم؟ شعر بگویم؟ یا شاید دلت میخواهد فریاد بزنم و جهانی را...برچسب ها
- شعر صائب تبریزی (10)
- عشق (13)
- صائب تبریزی (10)
- شهریار (52)
- اشعار شهریار (10)
- سعدی (25)
- شعر (10)
- مولانا (23)
- وحشی بافقی (13)
- اشعار صائب تبریزی (10)
- اشعار سیمین بهبهانی (7)
- شعر شهریار (11)
- شعر سیمین بهبهانی (7)
- بیدل دهلوی (11)
- اشعار سعدی (20)
- شعر وحشی بافقی (8)
- سیمین بهبهانی (7)
- اشعار وحشی بافقی (10)
- شعر سعدی (16)
- عبید زاکانی (8)
دیدگاهها بسته شدهاند.