تاریخ ارسال : ۴ فروردین ۱۳۹۸ ارسال دیدگاه
لاابالی چه کند دفتر دانایی را – سعدی
لاابالی چه کند دفتر دانایی را
طاقت وعظ نباشد سر سودایی را
آب را قول تو با آتش اگر جمع کند
نتواند که کند عشق و شکیبایی را
دیده را فایده آن است که دلبر بیند
ور نبیند چه بود فایده بینایی را
عاشقان را چه غم از سرزنش دشمن و دوست
یا غم دوست خورد یا غم رسوایی را
همه دانند که من سبزه خط دارم دوست
نه چو دیگر حیوان سبزه صحرایی را
،
من همان روز دل و صبر به یغما دادم
که مقید شدم آن دلبر یغمایی را
سرو بگذار که قدی و قیامی دارد
گو ببین آمدن و رفتن رعنایی را
گر برانی نرود ور برود باز آید
ناگزیر است مگس دکه حلوایی را
بر حدیث من و حسن تو نیفزاید کس
حد همین است سخندانی و زیبایی را
سعدیا نوبتی امشب دهل صبح نکوفت
یا مگر روز نباشد شب تنهایی را
#سعدی

بازدید: 1658 بازدید
مطالب از سراسر وب
مطالب مشابه
مهمانی نور
مهمانی نور بنام خدا لایسنس نود ۳۲ پنجره اتاقم را باز کردم، نگاهی به آسمان انداختم، آرامش عجیبی سراپای وجودم را فرا گرفت. عمیق تر نگریستم دنیایی از زیبائی را در...دختران ایران!
دختران ایران! به نام خداوندگار گام هایت را آهسته بردار بانوی اصیل. چنان میدرخشی در میان دشت ها، لاله ها واژگونند از آن تو. چنان روییدنی از گام هایت پیداست که...شاعر که باشی
شاعر که باشی سارتر می گفت: هر چقدر که بدانی بیشتر زجر می کشی( به ویژه که بدانی و نتوانی حال آنکه دانستن هم خود اراده ای می خواهد ) .خب...برچسب ها
- وحشی بافقی (13)
- مولانا (23)
- شهریار (52)
- شعر صائب تبریزی (10)
- عشق (13)
- شعر سعدی (16)
- شعر وحشی بافقی (8)
- سعدی (25)
- اشعار سعدی (20)
- صائب تبریزی (10)
- شعر سیمین بهبهانی (7)
- اشعار وحشی بافقی (10)
- اشعار شهریار (10)
- شعر شهریار (11)
- سیمین بهبهانی (7)
- عبید زاکانی (8)
- اشعار صائب تبریزی (10)
- بیدل دهلوی (11)
- اشعار سیمین بهبهانی (7)
- شعر (10)
دیدگاهها بسته شدهاند.