تاریخ ارسال : ۷ شهریور ۱۳۹۸ ارسال دیدگاه
یک روز به شیدایی در زلف تو آویزم – سعدی
یک روز به شیدایی در زلف تو آویزم
زان دو لب شیرینت صد شور برانگیزم
گر قصد جفا داری اینک من و اینک سر
ور راه وفا داری جان در قدمت ریزم
بس توبه و پرهیزم کز عشق تو باطل شد
من بعد بدان شرطم کز توبه بپرهیزم
سیم دل مسکینم در خاک درت گم شد
خاک سر هر کویی بی فایده میبیزم
در شهر به رسوایی دشمن به دفم برزد
تا بر دف عشق آمد تیر نظر تیزم
مجنون رخ لیلی چون قیس بنی عامر
فرهاد لب شیرین چون خسرو پرویزم
گفتی به غمم بنشین یا از سر جان برخیز
فرمان برمت جانا بنشینم و برخیزم
گر بی تو بود جنت بر کنگره ننشینم
ور با تو بود دوزخ در سلسله آویزم
با یاد تو گر سعدی در شعر نمیگنجد
چون دوست یگانه شد با غیر نیامیزم
بازدید: 2387 بازدید
مطالب از سراسر وب
مطالب مشابه
مهمانی نور
مهمانی نور بنام خدا لایسنس نود ۳۲ پنجره اتاقم را باز کردم، نگاهی به آسمان انداختم، آرامش عجیبی سراپای وجودم را فرا گرفت. عمیق تر نگریستم دنیایی از زیبائی را در...دختران ایران!
دختران ایران! به نام خداوندگار گام هایت را آهسته بردار بانوی اصیل. چنان میدرخشی در میان دشت ها، لاله ها واژگونند از آن تو. چنان روییدنی از گام هایت پیداست که...شاعر که باشی
شاعر که باشی سارتر می گفت: هر چقدر که بدانی بیشتر زجر می کشی( به ویژه که بدانی و نتوانی حال آنکه دانستن هم خود اراده ای می خواهد ) .خب...برچسب ها
- سیمین بهبهانی (7)
- اشعار صائب تبریزی (10)
- اشعار شهریار (10)
- اشعار وحشی بافقی (10)
- شهریار (52)
- شعر صائب تبریزی (10)
- سعدی (25)
- اشعار سیمین بهبهانی (7)
- عشق (13)
- بیدل دهلوی (11)
- اشعار سعدی (20)
- شعر وحشی بافقی (8)
- شعر سیمین بهبهانی (7)
- شعر شهریار (11)
- وحشی بافقی (13)
- مولانا (23)
- شعر (10)
- عبید زاکانی (8)
- صائب تبریزی (10)
- شعر سعدی (16)
دیدگاهها بسته شدهاند.