تاریخ ارسال : ۷ شهریور ۱۳۹۸ ارسال دیدگاه
یک روز به شیدایی در زلف تو آویزم – سعدی
یک روز به شیدایی در زلف تو آویزم
زان دو لب شیرینت صد شور برانگیزم
گر قصد جفا داری اینک من و اینک سر
ور راه وفا داری جان در قدمت ریزم
بس توبه و پرهیزم کز عشق تو باطل شد
من بعد بدان شرطم کز توبه بپرهیزم
سیم دل مسکینم در خاک درت گم شد
خاک سر هر کویی بی فایده میبیزم
در شهر به رسوایی دشمن به دفم برزد
تا بر دف عشق آمد تیر نظر تیزم
مجنون رخ لیلی چون قیس بنی عامر
فرهاد لب شیرین چون خسرو پرویزم
گفتی به غمم بنشین یا از سر جان برخیز
فرمان برمت جانا بنشینم و برخیزم
گر بی تو بود جنت بر کنگره ننشینم
ور با تو بود دوزخ در سلسله آویزم
با یاد تو گر سعدی در شعر نمیگنجد
چون دوست یگانه شد با غیر نیامیزم
بازدید: 2377 بازدید
مطالب از سراسر وب
مطالب مشابه
شاعر که باشی
شاعر که باشی سارتر می گفت: هر چقدر که بدانی بیشتر زجر می کشی( به ویژه که بدانی و نتوانی حال آنکه دانستن هم خود اراده ای می خواهد ) .خب...صلابت کوهستان (پارت پنجم)
صلابت کوهستان (پارت پنجم) پارت پنجم: بازگشت به دامن زمین مرد پس از لحظاتی طولانی بر قله، آهسته برخاست. نور خورشید اکنون آنقدر گرم شده بود که برفهای کنار سنگها قطرهقطره...تو برای منی؛ حتی اگر نگویم
تو برای منی؛ حتی اگر نگویم عزیزکم… با چه زبانی باید بگویم که تو برای منی؟ قهر کنم؟ حرف بزنم؟ شعر بگویم؟ یا شاید دلت میخواهد فریاد بزنم و جهانی را...برچسب ها
- عشق (13)
- عبید زاکانی (8)
- مولانا (23)
- شعر سیمین بهبهانی (7)
- شعر (10)
- بیدل دهلوی (11)
- اشعار صائب تبریزی (10)
- اشعار وحشی بافقی (10)
- شعر وحشی بافقی (8)
- شعر شهریار (11)
- شعر صائب تبریزی (10)
- اشعار سیمین بهبهانی (7)
- صائب تبریزی (10)
- سعدی (25)
- اشعار شهریار (10)
- شعر سعدی (16)
- شهریار (52)
- اشعار سعدی (20)
- وحشی بافقی (13)
- سیمین بهبهانی (7)
دیدگاهها بسته شدهاند.