تاریخ ارسال : ۳۰ آذر ۱۳۹۹ ارسال دیدگاه
طریق عقل بود ترک عاشقی دانم – رهی معیری
طریق عقل بود ترک عاشقی دانم
ولی ز دست من این کار برنمی آید
بسر رسید مرا دور زندگانی و باز
بلای محنت هجران بسر نمی آید
منال بلبل مسکین به دام غم زین بیش
که ناله در دل گل کارگر نمی آید
ز باده فصل گلم توبه میدهد زاهد
ولی ز دست من این کار برنمی آید
دو روز نوبت صحبت عزیز دار رهی
که هر که رفت از این ره دگر نمی آید
از : رهی معیری
بازدید: 1421 بازدید
مطالب از سراسر وب
مطالب مشابه
در خصوص شب یلدا
در خصوص شب یلدا شب یلدا یا شب چله یکی از اعیاد باستانی ایران می باشد. شب یلدا شب اول دیماه که درنیمکره شمالی طولانی ترین شب است. ایرانیان در زمان...آخر آن کجاست؟
آخر آن کجاست؟ آدمی که خودش را دوست نداشته باشد، نمیتواند دیگری را دوست بدارد. کسی که از دیگران متنفر است، چون خودش را بسیار دوست دارد نمیتواند دیگری را با...ایجاز در شعر سپید
ایجاز در شعر سپید بسم الله الرحمن الرحیم الان که بحث فرم و ساختار را در شعر سپید فارسی تمام کرده ام وارد مبحث جدیدی میشویم ( ایجاز در شعر سپید...برچسب ها
- مولانا (23)
- بیدل دهلوی (11)
- عبید زاکانی (8)
- سعدی (25)
- اشعار سیمین بهبهانی (7)
- شعر شهریار (11)
- شعر سیمین بهبهانی (7)
- اشعار وحشی بافقی (10)
- اشعار سعدی (20)
- صائب تبریزی (10)
- شعر (10)
- شهریار (52)
- سیمین بهبهانی (7)
- شعر صائب تبریزی (10)
- اشعار صائب تبریزی (10)
- شعر وحشی بافقی (8)
- عشق (13)
- اشعار شهریار (10)
- وحشی بافقی (13)
- شعر سعدی (16)
دیدگاهها بسته شدهاند.