تا خیال دلکشت گل ریخت در آغوش چشم – هوشنگ ابتهاج
تا خیال دلکشت گل ریخت در آغوش چشم صد بهارم نقش زد بر پرده یِ گل پوش چشم مردم بیگانه را یارای دیدار تو نیست خفته ای چون روشنایی گرچه در...مژده بده مژده بده یار پسندید مرا – هوشنگ ابتهاج
هوشنگ ابتهاج : مژده بده مژده بده یار پسندید مرا سایه ی او گشتم و او برد به خورشید مرا جان دل و دیده منم گریه ی خندیده منم یار پسندیده...چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادی – هوشنگ ابتهاج
چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادی به غمت که هرگز این غم ندهم به هیچ شادی ز تو دارم این غمِ خوش، به جهان از این...امشب به قصه ی دل من گوش میکنی – هوشنگ ابتهاج
امشب به قصه ی دل من گوش میکنی فردا مرا چو قصه فراموش میکنی دستم نمیرسد که در آغوش گیرمت ای ماه با که دست در آغوش میکنی؟ در ساغر تو...برچسب ها
- مولانا (23)
- شعر شهریار (11)
- شهریار (52)
- شعر (10)
- سیمین بهبهانی (7)
- اشعار سعدی (20)
- وحشی بافقی (13)
- اشعار صائب تبریزی (10)
- سعدی (25)
- اشعار شهریار (10)
- اشعار وحشی بافقی (10)
- شعر صائب تبریزی (10)
- عبید زاکانی (8)
- بیدل دهلوی (11)
- عشق (13)
- اشعار سیمین بهبهانی (7)
- صائب تبریزی (10)
- شعر سعدی (16)
- شعر وحشی بافقی (8)
- شعر سیمین بهبهانی (7)