تاریخ ارسال : ۵ بهمن ۱۳۹۷ ارسال دیدگاه
امشب به قصه ی دل من گوش میکنی – هوشنگ ابتهاج
امشب به قصه ی دل من گوش میکنی
فردا مرا چو قصه فراموش میکنی
دستم نمیرسد که در آغوش گیرمت
ای ماه با که دست در آغوش میکنی؟
در ساغر تو چیست که با جرعه ی نخست
هشیار و مست را همه مدهوش میکنی
گر گوش میکنی سخنی خوش بگویمت
بهتر ز گوهری که تو در گوش میکنی
جام جهان ز خون دل عاشقان پر است
حرمت نگاهدار اگر نوش میکنی
سایه چو شمع شعله در افکنده ای به جمع
زین داستان که با لب خاموش میکنی
هوشنگ ابتهاج
بازدید: 3460 بازدید
مطالب از سراسر وب
مطالب مشابه
شاعر که باشی
شاعر که باشی سارتر می گفت: هر چقدر که بدانی بیشتر زجر می کشی( به ویژه که بدانی و نتوانی حال آنکه دانستن هم خود اراده ای می خواهد ) .خب...صلابت کوهستان (پارت پنجم)
صلابت کوهستان (پارت پنجم) پارت پنجم: بازگشت به دامن زمین مرد پس از لحظاتی طولانی بر قله، آهسته برخاست. نور خورشید اکنون آنقدر گرم شده بود که برفهای کنار سنگها قطرهقطره...تو برای منی؛ حتی اگر نگویم
تو برای منی؛ حتی اگر نگویم عزیزکم… با چه زبانی باید بگویم که تو برای منی؟ قهر کنم؟ حرف بزنم؟ شعر بگویم؟ یا شاید دلت میخواهد فریاد بزنم و جهانی را...برچسب ها
- شعر سعدی (16)
- وحشی بافقی (13)
- عبید زاکانی (8)
- عشق (13)
- سیمین بهبهانی (7)
- شعر شهریار (11)
- شهریار (52)
- صائب تبریزی (10)
- بیدل دهلوی (11)
- اشعار شهریار (10)
- اشعار صائب تبریزی (10)
- شعر وحشی بافقی (8)
- شعر سیمین بهبهانی (7)
- اشعار سعدی (20)
- شعر صائب تبریزی (10)
- شعر (10)
- اشعار وحشی بافقی (10)
- اشعار سیمین بهبهانی (7)
- مولانا (23)
- سعدی (25)
دیدگاهها بسته شدهاند.