تاریخ ارسال : ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۰ ارسال دیدگاه
شعر یک شب آتش در نیستانی فتاد از مجذوب تبریزی
یک شب آتش در نیستانی فتاد
سوخت چون عشقی که بر جانی فتاد
شعله تا سرگرم کار خویش شد
هر نیای شمع مزار خویش شد
نی به آتش گفت: کاین آشوب چیست؟
مر تو را زین سوختن مطلوب چیست؟
گفت آتش بیسبب نفروختم
دعوی بیمعنیات را سوختم
زانکه میگفتی نی ام با صد نمود
همچنان در بند خود بودی که بود
با چنین دعوی چرا ای کم عیار
برگ خود می ساختی هر نوبهار
مرد را دردی اگر باشد خوش است
درد بیدردی علاجش آتش است
این شعر اثر مجذوب تبریزی شاعر قرن یازدهم است
یک شب آتش در نیستانی فتاد از کیست یک شب آتش در نیستانی فتاد تفسیر یک شب آتش در نیستانی فتاد دستگاه یک شب آتش در نیستانی فتاد متن یک شب آتش در نیستانی فتاد ناظری یک شب آتش در نیستانی فتاد/ سوخت چون عشقی که بر جانی فتاد
بازدید: 6902 بازدید
مطالب از سراسر وب
مطالب مشابه
شاعر که باشی
شاعر که باشی سارتر می گفت: هر چقدر که بدانی بیشتر زجر می کشی( به ویژه که بدانی و نتوانی حال آنکه دانستن هم خود اراده ای می خواهد ) .خب...صلابت کوهستان (پارت پنجم)
صلابت کوهستان (پارت پنجم) پارت پنجم: بازگشت به دامن زمین مرد پس از لحظاتی طولانی بر قله، آهسته برخاست. نور خورشید اکنون آنقدر گرم شده بود که برفهای کنار سنگها قطرهقطره...تو برای منی؛ حتی اگر نگویم
تو برای منی؛ حتی اگر نگویم عزیزکم… با چه زبانی باید بگویم که تو برای منی؟ قهر کنم؟ حرف بزنم؟ شعر بگویم؟ یا شاید دلت میخواهد فریاد بزنم و جهانی را...در آغوش واقعیت
در آغوش واقعیت بعد از مدتها یکدیگر را دیدیم. بله، آری… این پنجرهی مجازی فاصله را کم میکرد، ولی حضوری حرف زدن و ملاقات کردن چیز دیگری بود 🙂 بعد از...برچسب ها
- عشق (13)
- بیدل دهلوی (11)
- مولانا (23)
- شعر (10)
- اشعار سیمین بهبهانی (7)
- اشعار شهریار (10)
- شهریار (52)
- شعر سعدی (16)
- صائب تبریزی (10)
- سیمین بهبهانی (7)
- اشعار صائب تبریزی (10)
- شعر وحشی بافقی (8)
- اشعار سعدی (20)
- اشعار وحشی بافقی (10)
- شعر سیمین بهبهانی (7)
- شعر صائب تبریزی (10)
- شعر شهریار (11)
- عبید زاکانی (8)
- سعدی (25)
- وحشی بافقی (13)
دیدگاهها بسته شدهاند.