تاریخ ارسال : ۲۷ دی ۱۳۹۷ ارسال دیدگاه
شاعر تو را دید و غم خود باز یادش رفت – محسن شیخی
محسن شیخی
شاعر تو را دید و غم خود باز یادش رفت
شعر کبوتر با کبوتر باز …. یادش رفت
پرواز گیسوی رهایت را کبوتر دید
شرمنده شد از کار خود ، پرواز یادش رفت
چشمان تو مانند دریایی جدا از هم
موسی تو را وقتی که دید اعجاز یادش رفت
عطر تنت خوش بو تر از باغ ارم … حافظ
با عطر تو مجنون شد و شیراز یادش رفت
حتی بنان از دوریت دلتنگ و محزون است
بغضی گلویش را گرفت …. آواز یادش رفت

بازدید: 2592 بازدید
مطالب از سراسر وب
مطالب مشابه
ایجاز در شعر سپید
ایجاز در شعر سپید بسم الله الرحمن الرحیم الان که بحث فرم و ساختار را در شعر سپید فارسی تمام کرده ام وارد مبحث جدیدی میشویم ( ایجاز در شعر سپید...زیبایی شناسی هنر شعر
زیبایی شناسی هنر شعر همیشه از عبور کردن از یک مسیر و جاده یکنواخت خسته شده ام تو چطور ؟ حتی از تکرار دیدن یک کوه ،یک دشت ،یک گونه گل...اگر عشق نبود
اگر عشق نبود برخی از نوشته ها و آثار بزرگان ادب را که می خوانم از شدت علاقه گریه ام می گیرد. فقط می توانم تحسین شان بکنم. از خواندن این...برچسب ها
- شعر صائب تبریزی (10)
- شعر وحشی بافقی (8)
- عبید زاکانی (8)
- شعر سیمین بهبهانی (7)
- اشعار شهریار (10)
- اشعار وحشی بافقی (10)
- شعر (10)
- شهریار (52)
- بیدل دهلوی (11)
- سیمین بهبهانی (7)
- عشق (13)
- وحشی بافقی (13)
- شعر شهریار (11)
- اشعار صائب تبریزی (10)
- شعر سعدی (16)
- سعدی (25)
- صائب تبریزی (10)
- اشعار سعدی (20)
- مولانا (23)
- اشعار سیمین بهبهانی (7)
دیدگاهها بسته شدهاند.