تاریخ ارسال : ۲۲ آبان ۱۳۹۸ ارسال دیدگاه
نمیرم از این پس که من زندهام – فردوسی
نمیرم از این پس که من زندهام
که تخم سخن را پراکندهام
ترا دانش و دین رهاند درست
در رستگاری ببایدت جست
وگر دل نخواهی که باشد نژند
نخواهی که دایم بوی مستمند
به گفتار پیغمبرت راه جوی
دل از تیرگیها بدین آب شوی
❤ ❤ ❤ ❤

بازدید: 3602 بازدید
مطالب از سراسر وب
مطالب مشابه
زیبایی شناسی هنر شعر
زیبایی شناسی هنر شعر همیشه از عبور کردن از یک مسیر و جاده یکنواخت خسته شده ام تو چطور ؟ حتی از تکرار دیدن یک کوه ،یک دشت ،یک گونه گل...اگر عشق نبود
اگر عشق نبود برخی از نوشته ها و آثار بزرگان ادب را که می خوانم از شدت علاقه گریه ام می گیرد. فقط می توانم تحسین شان بکنم. از خواندن این...مهمانی نور
مهمانی نور بنام خدا لایسنس نود ۳۲ پنجره اتاقم را باز کردم، نگاهی به آسمان انداختم، آرامش عجیبی سراپای وجودم را فرا گرفت. عمیق تر نگریستم دنیایی از زیبائی را در...دختران ایران!
دختران ایران! به نام خداوندگار گام هایت را آهسته بردار بانوی اصیل. چنان میدرخشی در میان دشت ها، لاله ها واژگونند از آن تو. چنان روییدنی از گام هایت پیداست که...برچسب ها
- شعر (10)
- مولانا (23)
- سعدی (25)
- اشعار سعدی (20)
- شعر سیمین بهبهانی (7)
- اشعار وحشی بافقی (10)
- سیمین بهبهانی (7)
- صائب تبریزی (10)
- شعر وحشی بافقی (8)
- عبید زاکانی (8)
- شعر سعدی (16)
- عشق (13)
- شعر صائب تبریزی (10)
- اشعار سیمین بهبهانی (7)
- وحشی بافقی (13)
- اشعار صائب تبریزی (10)
- بیدل دهلوی (11)
- شعر شهریار (11)
- اشعار شهریار (10)
- شهریار (52)
دیدگاهها بسته شدهاند.