تاریخ ارسال : ۱ اسفند ۱۳۹۷ ارسال دیدگاه
دلی کز عشق گردد گرم آزردن نمیداند – وحشی بافقی
دلی کز عشق گردد گرم آزردن نمیداند
چراغی را که این آتش بود مردن نمیداند
دلی دارم که هرچندش بیازاری نیازارد
نه دل سنگست پنداری که آزردن نمیداند
بخند ای گل کز آب چشم “وحشی” پرورش داری
که هرگل کو ببار آورد پژمردن نمیداند
وحشی بافقی
بازدید: 1845 بازدید
مطالب از سراسر وب
مطالب مشابه
زیبایی شناسی هنر شعر
زیبایی شناسی هنر شعر همیشه از عبور کردن از یک مسیر و جاده یکنواخت خسته شده ام تو چطور ؟ حتی از تکرار دیدن یک کوه ،یک دشت ،یک گونه گل...اگر عشق نبود
اگر عشق نبود برخی از نوشته ها و آثار بزرگان ادب را که می خوانم از شدت علاقه گریه ام می گیرد. فقط می توانم تحسین شان بکنم. از خواندن این...مهمانی نور
مهمانی نور بنام خدا لایسنس نود ۳۲ پنجره اتاقم را باز کردم، نگاهی به آسمان انداختم، آرامش عجیبی سراپای وجودم را فرا گرفت. عمیق تر نگریستم دنیایی از زیبائی را در...دختران ایران!
دختران ایران! به نام خداوندگار گام هایت را آهسته بردار بانوی اصیل. چنان میدرخشی در میان دشت ها، لاله ها واژگونند از آن تو. چنان روییدنی از گام هایت پیداست که...برچسب ها
- اشعار سعدی (20)
- شعر وحشی بافقی (8)
- صائب تبریزی (10)
- عبید زاکانی (8)
- اشعار صائب تبریزی (10)
- اشعار سیمین بهبهانی (7)
- سعدی (25)
- شعر شهریار (11)
- شعر سیمین بهبهانی (7)
- شعر سعدی (16)
- بیدل دهلوی (11)
- عشق (13)
- شهریار (52)
- اشعار وحشی بافقی (10)
- مولانا (23)
- وحشی بافقی (13)
- اشعار شهریار (10)
- شعر صائب تبریزی (10)
- سیمین بهبهانی (7)
- شعر (10)
دیدگاهها بسته شدهاند.