تاریخ ارسال : ۱۱ تیر ۱۳۹۸ ارسال دیدگاه
شوریده کرد شیوهی آن نازنین مرا – عبید زاکانی
شوریده کرد
شوریده کرد شیوهی آن نازنین مرا
عشقش خلاص داد ز دنیا و دین مرا
غم همنشین من شد و من همنشین غم
تا خود چها رسد ز چنین همنشین مرا
زینسان که آتش دل من شعله میزند
تا کی بسوزد این نفس آتشین مرا
ای دوستان نمیدهد آن زلف بیقرار
تا یکزمان قرار بود بر زمین مرا
از دور دیدمش خردم گفت دور از او
دیوانه میکند خرد دوربین مرا
گر سایه بر سرم فکند زلف او دمی
خورشید بنده گردد و مه خوشهچین مرا
تا چون عبید بر سر کویش مجاورم
هیچ التفات نیست به خلد برین مرا
عبید زاکانی

بازدید: 1794 بازدید
مطالب از سراسر وب
مطالب مشابه
برای شاعری که بی خبر رفت
برای شاعری که بی خبر رفت امروز متاسفانه خبری شنیدم که اشکم جاری کرد و روح و روانم را آزرد خبر فوت عزیز شاعری که حکم استادی را داشت و خصوصا...خانه درتاریکی
خانه درتاریکی خانه درتاریکی هواپیماهای غولپیکر با فاصلهای کم از پشتبام خانهشان پرواز میکردند و هر بار، تمام سازهٔ لرزان را به رعشه میانداختند. آرمان روی تختخواب فلزی کهنه دراز کشیده...پلکان هستی
پلکان هستی و چون تیغ گلی بیازاردت؛ حکم هشداری دارد از برای تعمیر مانیتور در تهران تو؛ چونان برخاستن ناگهانی از خوابی گران! می دانی که خار و تیغ را نیز...برچسب ها
- شعر شهریار (11)
- شهریار (52)
- عشق (13)
- شعر (10)
- اشعار شهریار (10)
- اشعار صائب تبریزی (10)
- صائب تبریزی (10)
- بیدل دهلوی (11)
- عبید زاکانی (8)
- شعر سعدی (16)
- مولانا (23)
- شعر وحشی بافقی (8)
- اشعار سعدی (20)
- سعدی (25)
- سیمین بهبهانی (7)
- وحشی بافقی (13)
- اشعار وحشی بافقی (10)
- اشعار سیمین بهبهانی (7)
- شعر صائب تبریزی (10)
- شعر سیمین بهبهانی (7)
دیدگاهها بسته شدهاند.