تاریخ ارسال : ۲۹ دی ۱۳۹۷ ارسال دیدگاه
بعد هزار انتظار این فلک بی وفا – محتشم کاشانی
محتشم کاشانی
بعد هزار انتظار این فلک بی وفا
شهد وصالم چشاند زهر فراق از قفا
وه که ز کین میکند هر بدو روزم سپهر
با تو به زحمت قرین وز تو به حسرت جدا
رفتی و میآورد جذبهٔ شوقت ز پی
خاک مرا عنقریب همره باد صبا
با تو بگویم که هجر با من بی دل چه کرد
روزی من گر شود وصل تو روز جزا
شد همه جا چون شبه بی تو به چشمم سیه
چشم سیه روی من دید تو را از کجا
از خردم تا ابد فکر تو بیگانه کرد
این دل دیوانه گشت با تو کجا آشنا
وه که ز همراهیت محتشم افتاده شد
بسته بند ستم خستهٔ زخم جفا

بازدید: 1581 بازدید
مطالب از سراسر وب
مطالب مشابه
شاعر که باشی
شاعر که باشی سارتر می گفت: هر چقدر که بدانی بیشتر زجر می کشی( به ویژه که بدانی و نتوانی حال آنکه دانستن هم خود اراده ای می خواهد ) .خب...صلابت کوهستان (پارت پنجم)
صلابت کوهستان (پارت پنجم) پارت پنجم: بازگشت به دامن زمین مرد پس از لحظاتی طولانی بر قله، آهسته برخاست. نور خورشید اکنون آنقدر گرم شده بود که برفهای کنار سنگها قطرهقطره...تو برای منی؛ حتی اگر نگویم
تو برای منی؛ حتی اگر نگویم عزیزکم… با چه زبانی باید بگویم که تو برای منی؟ قهر کنم؟ حرف بزنم؟ شعر بگویم؟ یا شاید دلت میخواهد فریاد بزنم و جهانی را...برچسب ها
- سعدی (25)
- شهریار (52)
- اشعار سیمین بهبهانی (7)
- شعر شهریار (11)
- شعر سعدی (16)
- شعر وحشی بافقی (8)
- اشعار صائب تبریزی (10)
- بیدل دهلوی (11)
- سیمین بهبهانی (7)
- شعر سیمین بهبهانی (7)
- صائب تبریزی (10)
- مولانا (23)
- شعر (10)
- اشعار وحشی بافقی (10)
- اشعار شهریار (10)
- عبید زاکانی (8)
- عشق (13)
- اشعار سعدی (20)
- شعر صائب تبریزی (10)
- وحشی بافقی (13)
دیدگاهها بسته شدهاند.