سحر یه سر بیا بهشت زهرا
“بهشت زهرا”
سحر یه سر بیا بهشت زهرا
خودکشی کرده ام ز دست صغری
خسته شدم ز دست این نق نقو بک لینک خرید
چاقو زدم به قلبم از دست او
می خوام برم با حوریا بشینم
از گل سرخ رویشون بچینم
نشونی بهشت و مخفی کردن
همش شدن به فکر جوجه خوردن
ز هر کسی نشونی رو می گیرم
میگه برو بابا ! خودم اسیرم
مرده شورا حرف حساب ندارن
برای پرسشم جواب ندارن
انگاری مغز خر تو کلّه شونه
ز خستگی هی میگیرن بهونه
به مرده ای که بی سر و زبونه
میگن بده از خونه تون نشونه
برای کفن و دفن هر مرد و زن
در میارن لباسشونا ز تن
غر می زنن بر سر هر مرده ای
همش میگن حقّ کیو خورده ای
اگه تو جیب مرده ای پول باشه
می خندن و میگن که جنّت جاشه
اگه کسی تو جادّه ای بمیره
پاش برسه اینجا همش اسیره
مرده شورایی که ادب ندارن
سر به سر ما مرده ها میذارن
میگن اگه به حوریا رسیدی
یا روی تخت خوابشون پریدی
فکرای بد نکن که در شگفتی
پو سّ سرت را می کّنن قلفتی
#مهدی_سیدحسینی
@sheroshirini055
۵ / ۱۱ / ۱۳۹۳
مطالب از سراسر وب
مطالب مشابه
برای شاعری که بی خبر رفت
برای شاعری که بی خبر رفت امروز متاسفانه خبری شنیدم که اشکم جاری کرد و روح و روانم را آزرد خبر فوت عزیز شاعری که حکم استادی را داشت و خصوصا...خانه درتاریکی
خانه درتاریکی خانه درتاریکی هواپیماهای غولپیکر با فاصلهای کم از پشتبام خانهشان پرواز میکردند و هر بار، تمام سازهٔ لرزان را به رعشه میانداختند. آرمان روی تختخواب فلزی کهنه دراز کشیده...پلکان هستی
پلکان هستی و چون تیغ گلی بیازاردت؛ حکم هشداری دارد از برای تعمیر مانیتور در تهران تو؛ چونان برخاستن ناگهانی از خوابی گران! می دانی که خار و تیغ را نیز...برچسب ها
- وحشی بافقی (13)
- عشق (13)
- اشعار وحشی بافقی (10)
- اشعار سیمین بهبهانی (7)
- مولانا (23)
- سعدی (25)
- شعر صائب تبریزی (10)
- اشعار سعدی (20)
- اشعار شهریار (10)
- شعر (10)
- سیمین بهبهانی (7)
- صائب تبریزی (10)
- عبید زاکانی (8)
- اشعار صائب تبریزی (10)
- شعر شهریار (11)
- بیدل دهلوی (11)
- شعر سعدی (16)
- شعر وحشی بافقی (8)
- شهریار (52)
- شعر سیمین بهبهانی (7)
دیدگاهها بسته شدهاند.