تاریخ ارسال : ۲۲ خرداد ۱۳۹۸ ارسال دیدگاه
نداد عشق گریبان به دست کس ما را – صائب تبریزی
نداد عشق گریبان به دست کس ما را
گرفت این می پرزور، چون عسس ما را
به گرد خاطر ما آرزو نمیگردید
لب تو ریخت به دل، رنگ صد هوس ما را
خراب حالی ما لشکری نمیخواهد
بس است آمدن و رفتن نفس ما را
تمام روز ازان همچو شمع خاموشیم
که خرج آه سحر میشود نفس ما را
غریب گشت چنان فکرهای ما صائب
که نیست چشم به تحسین هیچ کس ما را
صائب تبریزی

بازدید: 2341 بازدید
مطالب از سراسر وب
مطالب مشابه
برای شاعری که بی خبر رفت
برای شاعری که بی خبر رفت امروز متاسفانه خبری شنیدم که اشکم جاری کرد و روح و روانم را آزرد خبر فوت عزیز شاعری که حکم استادی را داشت و خصوصا...خانه درتاریکی
خانه درتاریکی خانه درتاریکی هواپیماهای غولپیکر با فاصلهای کم از پشتبام خانهشان پرواز میکردند و هر بار، تمام سازهٔ لرزان را به رعشه میانداختند. آرمان روی تختخواب فلزی کهنه دراز کشیده...پلکان هستی
پلکان هستی و چون تیغ گلی بیازاردت؛ حکم هشداری دارد از برای تعمیر مانیتور در تهران تو؛ چونان برخاستن ناگهانی از خوابی گران! می دانی که خار و تیغ را نیز...برچسب ها
- شهریار (52)
- عبید زاکانی (8)
- اشعار شهریار (10)
- اشعار صائب تبریزی (10)
- سعدی (25)
- عشق (13)
- اشعار سعدی (20)
- اشعار سیمین بهبهانی (7)
- وحشی بافقی (13)
- صائب تبریزی (10)
- سیمین بهبهانی (7)
- شعر سیمین بهبهانی (7)
- شعر صائب تبریزی (10)
- بیدل دهلوی (11)
- شعر شهریار (11)
- اشعار وحشی بافقی (10)
- شعر وحشی بافقی (8)
- شعر سعدی (16)
- مولانا (23)
- شعر (10)
دیدگاهها بسته شدهاند.