من از کجا پند از کجا باده بگردان ساقیا – مولانا
من از کجا پند از کجا باده بگردان ساقیا آن جام جان افزای را برریز بر جان ساقیا بر دست من نه جام جان ای دستگیر عاشقان دور از لب بیگانگان...تمثال خیالیم چه زشتی چه نکویی – بیدل دهلوی
تمثال خیالیم چه زشتی چه نکویی ای آینه بر ما نتوان بست دورویی ناموس حیا بر تو بنازد که پس از مرگ با خاک اگر حشر زند جوش نرویی هوشی که...عاشقی و آنگهانی نام و ننگ – مولانا
عاشقی و آنگهانی نام و ننگ او نشاید عشق را ده سنگ سنگ گر ز هر چیزی بلنگی دور شو راه دور و سنگلاخ و لنگ لنگ مرگ اگر مرد است...زمان آن رسیده است که دوست داشتن – رضا براهنی
زمان آن رسیده است که دوست داشتن صدای نغز ِ عاشقانهای شود، که از گلوی گرمِ تو طلوع میکند بیا کنار ِ پنجره .چشم تو خواب میرود یا که تو ناز میکنی – مولانا
چشم تو خواب میرود یا که تو ناز میکنی نی به خدا که از دغل چشم فراز میکنی چشم ببستهای که تا خواب کنی حریف را چونک بخفت بر زرش دست...اشک یک لحظه به مژگان بار است – بیدل دهلوی
اشک یک لحظه به مژگان بار است فرصت عمر همین مقدار است زندگی عالم آسایش نیست نفس آیینه این اسرار است بس که گرم است هوای گلشن غنچه اینجا سر بیدستار...ای دوست شکر بهتر یا آنک شکر سازد
ای دوست شکر بهتر یا آنک شکر سازد خوبی قمر بهتر یا آنک قمر سازد ای باغ توی خوشتر یا گلشن گل در تو یا آنک برآرد گل صد نرگس تر...رستنیها کم نیست – شهیار قنبری
رستنیها کم نیست… من و تو کم بودیم، خشک و پژمرده و تا روی زمین خم بودیم! گفتنیها کم نیست… من و تو کم گفتیم، مثل هذیان دم مرگ از آغاز...به روز مــرگ چــو تــابـوت مــن روان باشـد – مولانا
به روز مــرگ چــو تــابـوت مــن روان باشـد گمان مبر که مرا درد این جهان باشد برای من مـگـری و مـگـو دریـــــغ دریــــــغ بدوغ دیو در افتـــی دریــــــغ آن باشد جنازه...برچسب ها
- شعر صائب تبریزی (10)
- مولانا (23)
- اشعار صائب تبریزی (10)
- عبید زاکانی (8)
- صائب تبریزی (10)
- اشعار سعدی (20)
- سیمین بهبهانی (7)
- اشعار وحشی بافقی (10)
- شعر سعدی (16)
- شعر وحشی بافقی (8)
- بیدل دهلوی (11)
- شهریار (52)
- شعر (10)
- سعدی (25)
- اشعار شهریار (10)
- عشق (13)
- اشعار سیمین بهبهانی (7)
- شعر سیمین بهبهانی (7)
- وحشی بافقی (13)
- شعر شهریار (11)