تا خیال دلکشت گل ریخت در آغوش چشم – هوشنگ ابتهاج
تا خیال دلکشت گل ریخت در آغوش چشم صد بهارم نقش زد بر پرده یِ گل پوش چشم مردم بیگانه را یارای دیدار تو نیست خفته ای چون روشنایی گرچه در...ای خط و خال خوشت مایهی سودای ما – عبید زاکانی
ای خط و خال خوشت مایهی سودای ما ای نفسی وصل تو اصل تمنای ما چونکه قدم مینهد شوق تو در ملک جان صبر برون میجهد از دل شیدای ما چتر...بخت جوان دارد آن که با تو قرینست – سعدی
بخت جوان دارد آن که با تو قرینست پیر نگردد که در بهشت برینست دیگر از آن جانبم نماز نباشد گر تو اشارت کنی که قبله چنینست آینهای پیش آفتاب نهادست...شوریده کرد شیوهی آن نازنین مرا – عبید زاکانی
شوریده کرد شوریده کرد شیوهی آن نازنین مرا عشقش خلاص داد ز دنیا و دین مرا غم همنشین من شد و من همنشین غم تا خود چها رسد ز چنین همنشین...صبحدم خاکی به صحرا برد باد از کوی دوست – سعدی
صبحدم خاکی به صحرا برد باد از کوی دوست بوستان در عنبر سارا گرفت از بوی دوست دوست گر با ما بسازد دولتی باشد عظیم ور نسازد میبباید ساختن با خوی...به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم – سعدی
به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم ز من بریدی و با هیچ کس نپیوستم کجا روم که بمیرم بر آستان امید اگر به دامن وصلت نمیرسد دستم شگفت ماندهام از...مولوی و جامی در مدح عطار
مولوی و جامی در مدح عطار مولانا در باب عطار این گونه زبان گشوده است که: هفت شهر عشق را عطار گشت / ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم عطار...شورش بلبلان سحر باشد – سعدی
شورش بلبلان سحر باشد خفته از صبح بیخبر باشد تیرباران عشق خوبان را دل شوریدگان سپر باشد عاشقان کشتگان معشوقند هر که زندست در خطر باشد همه عالم جمال طلعت اوست...گلچین که آمد ای گل من در چمن نباشم – شهریار
گلچین که آمد ای گل من در چمن نباشم آخر نه باغبانم شرط است من نباشم ناچار چون نهد سر بر دامن گلم خار چاکم بود گریبان گر در کفن نباشم...برچسب ها
- سیمین بهبهانی (7)
- سعدی (25)
- شعر وحشی بافقی (8)
- شعر سعدی (16)
- اشعار وحشی بافقی (10)
- اشعار شهریار (10)
- شعر (10)
- وحشی بافقی (13)
- بیدل دهلوی (11)
- عشق (13)
- مولانا (23)
- شعر سیمین بهبهانی (7)
- صائب تبریزی (10)
- عبید زاکانی (8)
- اشعار سعدی (20)
- شعر صائب تبریزی (10)
- شهریار (52)
- اشعار سیمین بهبهانی (7)
- اشعار صائب تبریزی (10)
- شعر شهریار (11)