-
در پیش بی دردان چرا فریاد بی حاصل کنم – رهی معیری
در پیش بی دردان چرا فریاد بی حاصل کنم گر شکوه ای دارم ز دل با یار صاحبدل کنم در پرده سوزم همچو گل در سینه جوشم همچو مل من شمع رسوا نیستم تا گریه در محفل کنم اول کنم اندیشه ای تا برگزینم پیشه ای آخر به یک پیمانه می اندیشه را باطل کنم زآن رو ستانم جام را آن مایه آرام را تا خویشتن را لحظه ای از خویشتن غافل کنم از گل شنیدم بوی او مستانه رفتم سوی او تا چون غبار کوی او در کوی... -
چون سحر از بوی گل گشت معطر هوا – همام تبریزی
چون سحر از بوی گل گشت معطر هوا از نفس یار ما داد نشانی صبا نه چه سخن باشداین چیست صبا تاکنم نسبت بوی خوشش با نفس یار ما کرد طلوع آفتاب یار درامد زخواب روی نگار مراست خسرو انجم گوا جان چو شنید از صبا بوی سرزلف او گفت روان می شود در پی آن آشنا در صور آب و گل جان صفت دوست دید عشق کهن تازه کشت گرم شداین ماجرا جام رهاکن در و چشمهٔ خورشید بین زاینه بگذر نگر عکس رخ یار را گرنه زعکس... -
همچو نی می نالم از سودای دل – رهی معیری
همچو نی می نالم از سودای دل آتشی در سینه دارم جای دل من که با هر داغ پیدا ساختم سوختم از داغ نا پیدای دل همچو موجم یک نفس آرام نیست بسکه طوفان زا بود دریای دل دل اگر از من گریزد وای من غم اگر از دل گریزد وای دل ما ز رسوایی بلند آوازه ایم نامور شد هر که شد رسوای دل خانه مور است و منزلگاه بوم آسمان با همت والای دل گنج منعم خرمن سیم و زر است گنج عاشق گوهر یکتای دل در... -
روزی دل من که تهی بود و غریب از شهر سکوت به دیار تو رسید – اردلان سرفراز
روزی دل من که تهی بود و غریب از شهر سکوت به دیار تو رسید در شهر صدا که پر از زمزمه بود تنها دل من قصه ی مهر تو شنید چشم تو مرا به شب خاطره برد در سینه دلم از تو و یاد تو تپید در سینه ی سردم ، این شهر سکوت دیوار سکوت به صدای تو شکست شد شهر هیاهو ، این سینه ی من فریاد دلم به لبانم بنشست خورشید منی ، منم آن بوته ی دشت من زنده ام از نور تو ای... -
گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب – حافظ شیرازی
گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب گفت در دنبال دل ره گم کند مسکین غریب گفتمش مگذر زمانی گفت معذورم بدار خانه پروردی چه تاب آرد غم چندین غریب خفته بر سنجاب شاهی نازنینی را چه غم گر ز خار و خاره سازد بستر و بالین غریب ای که در زنجیر زلفت جای چندین آشناست خوش فتاد آن خال مشکین بر رخ رنگین غریب مینماید عکس می در رنگ روی مه وشت همچو برگ ارغوان بر صفحه نسرین غریب بس غریب افتاده است آن مور خط... -
تک بیتی های عاشقانه صائب تبریزی، حافظ و مولانا
عشق یکرنگی تقاضا می کند این روشن است ورنه شمع آتش چرا زد همچو خود پروانه را(صائب) عشق بحریست که چون بر سر طوفان آرد دست شستن ز متاع دو جهان ساحل اوست( صائب) کشته شوم هر دمی پیش تو جرجیس وار سر بنهادن ز من وز تو زدن تیغ تیز( مولانا) ترسم که روز حشر عنان بر عنان رود تسبیح شیخ و خرقه رند شراب خوار (حافظ)
دوبیتی های معروف باباطاهر همدانی
دوبیتی های معروف باباطاهر همدانی : بسر شوق سر کوی ته دیرم بدل مهر مه روی ته دیرم بت من کعبه ی من قبله ی من ته ای هر سو نظر...اشعار آغازین شاهنامه فردوسی
حکیم ابوالقاسم فردوسی : (از اشعار آغازین شاهنامه فردوسی) دل روشن من چو برگشت از اوی سوی تخت شاه جهان کرد روی که این نامه را دست پیش آورم ز دفتر...شمس و قمرم آمد سمع و بصرم آمد – مولانا
شمس و قمرم آمد سمع و بصرم آمد وان سیمبرم آمد وان کان زرم آمد مستی سرم آمد نور نظرم آمد چیز دگر ار خواهی چیز دگرم آمد آن راه زنم...به خدا اگر بمیرم که دل از تو برنگیرم – سعدی
به خدا اگر بمیرم که دل از تو برنگیرم برو ای طبیبم از سر که دوا نمیپذیرم همه عمر با حریفان بنشستمی و خوبان تو بخاستی و نقشت بنشست در ضمیرم...شعر بلند شهریار برای گرامیداشت مولانا محمد رومی
شعر بلند شهریار برای گرامیداشت مولانا محمد رومی می رسدهردم صدای بالشان می رویم ای جان به استقبالشان کاروان کوی دلبر می رسد هر زمانم ذوق دیگر می رسد های و...به نام خداوند جان و خرد – فردوسی
شعر زیبای فردوسی به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه برنگذرد خداوند نام و خداوند جای خداوند روزی ده رهنمای خداوند کیوان و گردان سپهر فروزنده ماه و ناهید...از در درآمدی و من از خود به درشدم – سعدی
از در درآمدی و من از خود به درشدم گفتی کز این جهان به جهان دگر شدم گوشم به راه تا که خبر میدهد ز دوست صاحب خبر بیامد و من...نمیرم از این پس که من زندهام – فردوسی
نمیرم از این پس که من زندهام که تخم سخن را پراکندهام ترا دانش و دین رهاند درست در رستگاری ببایدت جست وگر دل نخواهی که باشد نژند نخواهی که دایم...شعر حکیم ابوالقاسم فردوسی درباره اخلاق انسانی
حکیم ابوالقاسم فردوسی زبان را نگهدار باید بدن نباید روان را به زهر آژدن که بر انجمن مرد بسیار گوی بکاهد به گفتار خود آبروی دل مرد مطمع بود پر ز...پربازدیدترین مطالب
- ماه گذشته
- سه ماه گذشته
- کل
با تو به خرابات اگر گویم راز – خیام نیشابوری
326 بازدید
در خواب بدم مرا خردمندی گفت – خیام نیشابوری
170 بازدید
آینه چون نقش تو بنمود راست – نظامی گنجوی
13170 بازدید
شعر من زنم – سیمین دانشور
12060 بازدید
گر مرا ترک کنی من زغمت می سوزم – شهریار
6111 بازدید
آمدی درخواب من دیشب چه کاری داشتی – شهریار
3679 بازدید