-
ایجاز در شعر سپید
ایجاز در شعر سپید بسم الله الرحمن الرحیم الان که بحث فرم و ساختار را در شعر سپید فارسی تمام کرده ام وارد مبحث جدیدی میشویم ( ایجاز در شعر سپید فارسی) ایجاز، یکی از دیرینهترین و تأثیرگذارترین ابزارهای بلاغی در زبان فارسی و عربی است که به معنای فشردگی بیان و رساندن بیشترین معنا با کمترین واژگان است. این ویژگی که ریشه در سنتهای غنی سخنوری و شاعری دارد، در بستر شعر سپید فارسی، که از حدود دهه ۱۳۳۰ شمسی شکوفا شد، تحولی کیفی یافت و معنایی نو... -
پنجره
پنجره نگاهم از آینه میلغزد و روی طاقچهی غبارگرفته، کنارِ پنجره فرود میآید. آن قایق چوبینِ ناتمام. سالها پیش تراشیدمش، با سودای سفری که هرگز آغاز نشد. هر روز غبارش را میگیرم، انگار که بخواهم آن را تا لبِ یک دریای خیالی بکشانم. اما روح من از جنس ساحل است، نه طوفان. امشب میدانم: این قایق را باید شکست، پیش از آنکه اقیانوسِ نرفته، مرا در هم بشکند. این تسلیم، بهترین بک لینک عینِ پذیرش است. نفسی که برمیآید، آه نیست؛ بخارِ یک روحِ بیمعجزه است که روی شیشهی... -
اعتراض
اعتراض ((نامه نوزدهم)) دیگر به تو فکر نمی کنم این اصلا خوب نیست، تو باشی و من با دیگری باشم؟ بین منو تو دیگران تا همیشه دیگرانند چه ها کرد با ما دنیا؟ که دیگر به خیال هم سر نمی زنیم؟ حتی در فال قهوه هم، اثری از تو نیست چه دور شده ایم از هم تمام دلخوشیهایم دلشورهای تو بود که حالا آن هم نیست جای خالی تو با دیگرا ن پُر نمی شود با خاطراتت شاد می ماندم اما خدا آن را هم برایم زیادی دید کجای... -
زیبایی شناسی هنر شعر
زیبایی شناسی هنر شعر همیشه از عبور کردن از یک مسیر و جاده یکنواخت خسته شده ام تو چطور ؟ حتی از تکرار دیدن یک کوه ،یک دشت ،یک گونه گل و دریا. به نظرم یک راه اگر شاخه های راه های نو و مفیدی را به ما نشان دهد حتی موجب انبساط خاطرمان هم می شود زیرا به قول دومونتنی روح بشر نو خواه است و طالب ترک عادت و درک زیبایی .بنابراین شخصا موافق با نظریه سودمندی و تغییر پذیری کانت در تعریف زیبایی هستم .از سویی... -
اگر عشق نبود
اگر عشق نبود برخی از نوشته ها و آثار بزرگان ادب را که می خوانم از شدت علاقه گریه ام می گیرد. فقط می توانم تحسین شان بکنم. از خواندن این آثار گاهی یک نوع مستی به من دست می دهد! یک نوع احساس شعف و شادی بی حد. مثل وقتی که “شوهرم جلال” از سیمین دانشور را خواندم، مثل وقتی که “داش آکل” صادق هدایت را خواندم، مثل “گفتگوی آیدا سرکیسیان در مجله بامداد همیشه”، مثل “گفتگوی فروغ با دنیای سخن”، مثل اشعار شاملو با صدای خودش، مثل... -
مهمانی نور
مهمانی نور بنام خدا لایسنس نود ۳۲ پنجره اتاقم را باز کردم، نگاهی به آسمان انداختم، آرامش عجیبی سراپای وجودم را فرا گرفت. عمیق تر نگریستم دنیایی از زیبائی را در آن شب مهتابی مشاهده کردم. گلهای داوودی رقص کنان همراه با نسیم ملایم باد که آهنگ دلنوازی را با برگهای درختان مینواخت، لبخند خود را تقدیم به شببوهای دوست داشتنی باغچه می کردند. ستارگان چشمک زنان همراه با فرشتگان آواز دوستی می خواندند و مهتاب با بدرقه ناهید به مهمانی زحل می رفت تا ضیافت با شکوهی را...
آن یار کز او خانه ما جای پری بود – حافظ شیرازی
آن یار کز او خانه ما جای پری بود سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود دل گفت فروکش کنم این شهر به بویش بیچاره ندانست که یارش سفری...ساز طرب عشق که داند که چه ساز است؟ – فخرالدین عراقی
ساز طرب عشق که داند که چه ساز است؟ کز زخمهی آن نه فلک اندر تک و تاز است آورد به یک زخمه، جهان را همه، در رقص خود جان و...آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند – حافظ شیرازی
آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند بر جای بدکاری چو من یک دم نکوکاری کند اول به بانگ نای و نی آرد به دل پیغام وی وان گه...سیر نمیشوم ز تو ای مه جان فزای من – مولانا
سیر نمیشوم ز تو ای مه جان فزای من جور مکن جفا مکن نیست جفا سزای من با ستم و جفا خوشم گر چه درون آتشم چونک تو سایه افکنی...صحبت عاشقی بشه ستاره رو خواب می کنی – مریم حیدرزاده
صحبت عاشقی بشه ستاره رو خواب می کنی دریا رو آتیش میزنی ، ابرا رو بی تاب می کنی وقتی فقط اونو می خوای ماهو نشونه می کنی میری تو قلب...دیدار شد میسر و بوس و کنار هم – حافظ شیرازی
دیدار شد میسر و بوس و کنار هم از بخت شکر دارم و از روزگار هم زاهد برو که طالع اگر طالع من است جامم به دست باشد و زلف نگار...محبس خویشتن منم ، از این حصار خسته ام – اردلان سرفراز
محبس خویشتن منم ، از این حصار خسته ام من همه تن انا اللحقم ، کجاست دار ، خسته ام در همه جای این زمین ، همنفسم کسی نبود زمین دیار...ساقی قدحی شراب در دست – فخرالدین عراقی
ساقی قدحی شراب در دست آمد ز شراب خانه سرمست آن توبه ی نادرست ما را همچون سر زلف خویش بشکست از مجلسیان خروش برخاست کان فتنهٔ روزگار بنشست ماییم کنون...مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزم – حافظ شیرازی
مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزم طایر قدسم و از دام جهان برخیزم به ولای تو که گر بنده خویشم خوانی از سر خواجگی کون و مکان برخیزم یا...برچسب ها
- شعر شهریار (11)
- شهریار (52)
- وحشی بافقی (13)
- شعر وحشی بافقی (8)
- سیمین بهبهانی (7)
- شعر سیمین بهبهانی (7)
- بیدل دهلوی (11)
- شعر سعدی (16)
- اشعار صائب تبریزی (10)
- سعدی (25)
- شعر (10)
- اشعار وحشی بافقی (10)
- شعر صائب تبریزی (10)
- عشق (13)
- صائب تبریزی (10)
- مولانا (23)
- اشعار سیمین بهبهانی (7)
- عبید زاکانی (8)
- اشعار شهریار (10)
- اشعار سعدی (20)