-
سالار شهیدان
دلبری ، خوش اثری ، پُر قیمت بک لینک ثمری ، با هنری چه مرامی چه وجودی چه وقاری چه سری مادرت تاجِ سرِ خوش صفتان تا ابد است خواهری مثل تو تا حشر ندارد بشری پسری مثل تو کِی شد سببِ فخرِ پدر ای که بر حیدرِ کرار مبارک پسری اکبر و اصغر و سجادِ تو … ماشاالله سه علی را تو شدی لایقِ مهرِ پدری خیره ماندند کواکب همه سوی حرمت نیست زیبا تر از عباس در عالم قمری دلبرانند پیِ دلبری ، اما هنر است دلِ... -
برای تماشا
یک پنجره، به دیدن صحرا مرا بس است گاهی نسیمی از تو در اینجا مرا بس است شیرین شود هوای سکوتم کنار تو ـ بی نیشکرـ لبان تو تنها مرا بس است خشنود با شمیم سر گیسوان تو؛ ـ پروانه ام ـ کلالۀ گل ها مرا بس است با دست باد، پیک مجالی نمی رسد یک قاصدک برای مبادا مرا بس است ابریشم صدای تو در کوچۀ سکوت مثل عبور نازک رؤیا مرا بس است تنهاتر از حکایت از یاد رفته ام یک خاطره به یاد تو اما، مرا... -
غایت حسن
غایت حسن می خواهم از آن دلبر محبوب بگیرم… دستی که دهد یک حسِ مرغوب بگیرم ای کاش برایم بنویسی چه بگیرم!… یک بار هم از دست تو مکتوب بگیرم!؟ ای یاد تو آشفتگی حال خرابم تا چند درین سینه ام آشوب بگیرم؟ من نیستم از نسل رسولان، چه توقّع؟ تا کی به بغل صبرِ تو ایوب بگیرم چون مهر پسر در دل آن رستم پیروز در برد خودم هم سر مغلوب بگیرم ؟! وقتی که دو دستت به من دلشده خرید بک لینک شد باز گفتم که سراغ... -
چون کمر بستند زالو ها به ویرانیِِ ده
چون کمر بستند زالو ها به ویرانی ده پیر آبادی نخوابید از پریشانی ده عدّه ای با پول بیت المال سگ دو می زنند تا سر و سامان بیابد نابسامانی ده بوی گند فاضلاب از بس تهوّع آور است کس نمی خواهد رود دیگر به مهمانی ده سیل با خود می برد خواهی نخواهی گلّه را در هوای سرد و بارانی و طوفانی ده سارقان از بس فراونند و ما غافل از آن نیست حتّی یکنفر فکر نگهبانی ده “یاد ایّامی که در گلشن فغانی داشتیم”* با معلّمها و... -
نَسلِ اِرورهای ۴۰۴
کُدامین “اُمید” را «سابِسکِرایب» کُند نَسلی که در “حالت پرواز” «باندی» برای فُرود نَداشت نسلی که آن خودی ،.. که شبیه خودش نیست را به «لایو» میگُذارد تا آن مَنِ تَحقیر شُدهاش را با مقبولیتهای مَجازی «شارژ»کُند نَسلی که هرشب با کُلی پیامهای ارسال نشُده «دیسکانِکت» میشَود و “زندگیاش” پُر از « اِرورهایِ ۴۰۴ » است نَسلی که «اینترنت» بومیاش پَهنایِ باند برای بارگُُذاریاش را ندارد و حِس می کند با «دانلودِ ۹۸٪» به دُنیا آمدهاست نسلی که : “احساساتاش” وقتی «سین» نمیشَوند “اعتراضاتاش” را ، .. «اِکانتهایِ فیک»... -
شنیده ام می خوای بری به جنّت
شنیده ام می خوای بری به جنّت با حوریا برقصی جون عمّت گفتی می خوای بگیری چن تا حوری از خوشگلای گوگوری مگوری گفتی اگه پات برسه به دوزخ لب به چیزی نمی زنی بجز یخ لم می دی روی مبل و پای TV پوس می کنی سیب گلاب و کیوی به هر کسی که بنشینه کنارت یه ذرّه هم نمی دی از انارت اگه با کامیون بیارن آلو کلّشونا می دی به خورد هالو مهمون اگه رسید برات از اینجا گفتی سه سوته می فرستی دریا می گی...
دل که رنجید از کسی خرسند کردن مشکل است – صائب تبریزی
دل که رنجید از کسی خرسند کردن مشکل است شیشه ی بشکسته را پیوند کردن مشکل است کوه را با آن بزرگی می توان هموار کرد حرف ناهموار را هموار کردن...شعر من قایقم نشسته به خشکی – نیما یوشیج
من چهره ام گرفته من قایقم نشسته به خشکی! با قایقم نشسته به خشکی فریاد می زنم: « وامانده در عذابم انداخته است در راه پر مخافت این ساحل خراب و فاصله...روی تو خوش مینماید آینه ما – سعدی
روی تو خوش مینماید آینه ما کآینه پاکیزه است و روی تو زیبا چون می روشن در آبگینه صافی خوی جمیل از جمال روی تو پیدا هر که دمی با تو...میکند سلسلهی زلف تو دیوانه مرا – عبید زاکانی
میکند سلسلهی زلف تو دیوانه مرا میکشد نرگس مست تو به میخانه مرا متحیر شدهام تا غم عشقت ناگاه از کجا یافت در این گوشهی ویرانه مرا هوس در بناگوش تو...چندان بنالم نالهها چندان برآرم رنگها – مولانا
چندان بنالم نالهها چندان برآرم رنگها تا برکنم از آینه هر منکری من زنگها بر مرکب عشق تو دل میراند و این مرکبش در هر قدم میبگذرد زان سوی جان فرسنگها...من بیمایه که باشم که خریدار تو باشم – سعدی
من بیمایه که باشم که خریدار تو باشم حیف باشد که تو یار من و من یار تو باشم تو مگر سایه لطفی به سر وقت من آری که من آن...شعر زدن یا مژه بر مویی گره ها – نیما یوشیج
از بهترین شعرهای نیما یوشیج : زدن یا مژه بر مویی گره ها به ناخن آهن تفته بریدن ز روح فاسد پیران نادان حجاب جهل ظلمانی دریدن به گوش کر شده...صدای سوز دل شهریار و ساز حبیب – شهریار
صدای سوز دل شهریار و ساز حبیب چه دولتی است به زندانیان خاک نصیب به هم رسیده در این خاکدان ترانه و شعر چو در ولایت غربت دو همزبان غریب روان...ما گدایان خیل سلطانیم شهربند هوای جانانیم – سعدی
ما گدایان خیل سلطانیم شهربند هوای جانانیم بنده را نام خویشتن نبود هر چه ما را لقب دهند آنیم گر برانند و گر ببخشایند ره به جای دگر نمیدانیم چون دلارام...برچسب ها
- صائب تبریزی (10)
- اشعار شهریار (10)
- شعر سیمین بهبهانی (7)
- اشعار سعدی (20)
- بیدل دهلوی (11)
- اشعار وحشی بافقی (10)
- اشعار سیمین بهبهانی (7)
- سیمین بهبهانی (7)
- شهریار (52)
- اشعار صائب تبریزی (10)
- شعر شهریار (11)
- سعدی (25)
- شعر (10)
- شعر سعدی (16)
- عبید زاکانی (8)
- شعر صائب تبریزی (10)
- شعر وحشی بافقی (8)
- مولانا (23)
- عشق (13)
- وحشی بافقی (13)

سایت یک بت
دنس بت
بلک جک
سایت شرط بندی با واریز مستقیم
سایت بت ۳۰۳
مجله ی بخت
بت ۳۰۳
بت یک
جت بت
اس بت
بت یک
سایت شرط بندی بت یک
مافبت
betfido
plinkobet
بت
برو بت
بروبت
سایت اصلی وان ایکس بت
اونجا بت
پین باهیس
سایت شیربت
سایت جتبت ایران
betbal
ادرس جدید جت بت
بت بال
megapari سایت
دانلود جت بت
دانلود سیب بت
sib bet
دانلود مستقیم حکم آنلاین
ای ارتوتو
پیش بینی