-
پلکان هستی
پلکان هستی و چون تیغ گلی بیازاردت؛ حکم هشداری دارد از برای تعمیر مانیتور در تهران تو؛ چونان برخاستن ناگهانی از خوابی گران! می دانی که خار و تیغ را نیز فایدتی بسیار است از آن روی که به نگاهبانی از گیاه گمارده شده! هر چند به چشم دیگر موجودات، اضافه به نظر می آید و آزاردهنده لیکن از برای گیاه، پاسبانیست شایسته و دلیر و با صلابت و زیبا در شکل های مختلف! و آن نسیمی که اوراقت را بر هم می ریزد و شاید تو را آشفته... -
اسکله
اسکله کمی که دقت میکردی حتما میفهمیدی عباس چرا حوصله ی اسکله رو نداشت؛ آخه قایق شون سوراخ شده بود و اونا لنگ مونده بودن لایسنس نود۳۲ کی میخواست بره دریا و ماهی صید کنه البته اول باید قایق درست میشد بابای پیر و بیمارش یا مادر ی که تو کار خونه مونده بود عباس رفت سراغ کسی که بیاد و تعمیرش کنه اون قایق لعنتی رو چیزی به شب نمونده بود و قایق بی روحی که رو دست عباس و خانواده اش مونده بود غروب دلگیر اسکله و... -
یلدا
یلدا یادباد شبهایی که کرسی، مرکز دنیای کودکی مان بود و دورِ آن، درازای آخرین شب پاییز را گیسوانی برفی و ریشی سفید روشن می کرد. حلقه های زنجیر ثروت انسانی مان، یک به یک به هم پیوسته و کلاف اصالتمان به حضور ریز و درشت آدمیانی از جنس اعتماد و انسانیت و عشق، تنیده می شد. ریسه رفتن کودکان، قهقهه های زنان، خندهٰ مردان و در هم آمیختن گاه به گاهِ آنها از یک سو، سفره و سینی رنگارنگ میوه و طعام که هر یک از حاضرین، رنگی... -
در خصوص شب یلدا
در خصوص شب یلدا شب یلدا یا شب چله یکی از اعیاد باستانی ایران می باشد. شب یلدا شب اول دیماه که درنیمکره شمالی طولانی ترین شب است. ایرانیان در زمان قبل از زرتشت در دورهی میترائیسم به پاس بزرگداشت مهروروشنایی وپاکی بر گزار می کردند. واژه یلدا از ریشه سریانی برگرفته شده و معنی ان میلاد یا ولادت است یعنی ولادت خورشید. اتفاقی که در شب اول زمستان می افتد خورشید در بیشترین فاصله با مدار سماوی قرار گیرد و همین اتفاق باعث می شود طولانی ترین شب... -
آخر آن کجاست؟
آخر آن کجاست؟ آدمی که خودش را دوست نداشته باشد، نمیتواند دیگری را دوست بدارد. کسی که از دیگران متنفر است، چون خودش را بسیار دوست دارد نمیتواند دیگری را با ارزشتر از خود ببیند، اما روزی میرسد که قادر است دیگری را هم دوست بدارد. چون هیچ چیز دائمی و ثابت نمیماند. بهترین حالت، خرید بک لینک مابین این دو شرایط است که بدست آوردن آن به خود فرد بر میگردد که چگونه انتخاب کند. اگر بیزار از خویشتن باشیم و تلاش کنیم تا وجود خودمان را بپذیریم... -
ایجاز در شعر سپید
ایجاز در شعر سپید بسم الله الرحمن الرحیم الان که بحث فرم و ساختار را در شعر سپید فارسی تمام کرده ام وارد مبحث جدیدی میشویم ( ایجاز در شعر سپید فارسی) ایجاز، یکی از دیرینهترین و تأثیرگذارترین ابزارهای بلاغی در زبان فارسی و عربی است که به معنای فشردگی بیان و رساندن بیشترین معنا با کمترین واژگان است. این ویژگی که ریشه در سنتهای غنی سخنوری و شاعری دارد، در بستر شعر سپید فارسی، که از حدود دهه ۱۳۳۰ شمسی شکوفا شد، تحولی کیفی یافت و معنایی نو...
زیبا تو که با مژت یه دنیا رو مات می کنی – مریم حیدرزاده
زیبا تو که با مژت یه دنیا رو مات می کنی یه دنیا رو قربونی چشمک چشمات می کنی تو که اگه کسی نخواد با تو مث آینه باشه با داغی...آمد رمضان و عید با ماست – مولانا
آمد رمضان و عید با ماست قفل آمد و آن کلید با ماست بربست دهان و دیده بگشاد وان نور که دیده دید با ماست آمد رمضان به خدمت دل وان...آبجی ! قدِ یه نخود چشماتُ بنداز به دِلم ! – یغما گلرویی
آبجی ! قدِ یه نخود چشماتُ بنداز به دِلم ! بیتو من عینهو مثلِ یه سِجِلدِ باطلم ! به چراغِ گُذرِ مستای نصفه شب قسم، که کتک خوردهی این زمونهی هلاهلم...یادی نمی کنی زمن،ای های من ای هوی من – مسعود مدهوش
یادی نمی کنی زمن،ای های من ای هوی من دیوانه ام کردی بدان، ای شهر آشوب خُتن برگرد شبی بر جان ما، بر ما تو مهمانی بده یک جرعه ای از...شعر لالایی مریم حیدرزاده
لالا لالا گل ریحون دوتا فال و دوتا فنجون توی فنجون تو لیلی تو خط فال من مجنون لالا لالا گل خشخاش چه نازی داره تو چشماش پر از نقاشیه خوابت...بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست – مولانا
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست بگشای لب که قند فراوانم آرزوست …………… ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر کان چهره مشعشع تابانم آرزوست …………… بشنیدم از...ناله ز درد هجران وای از غم جدایی – مریم حیدرزاده
ناله ز درد هجران وای از غم جدایی فکر وداع باید از روز آشنایی با من بمان برادر طاقت نمانده دیگر باور نمیکنم من شد موسم جدایی گوید غریب مادر! ای...نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی – حافظ شیرازی
نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش که تو...چشم بگشا جان نگر کش سوی جانان می برم – مولانا
چشم بگشا جان نگر کش سوی جانان می برم پیش آن عید ازل جان بهر قربان می برم چون کبوترخانه جانها از او معمور گشت پس چرا این زیره را من...برچسب ها
- شعر وحشی بافقی (8)
- مولانا (23)
- اشعار شهریار (10)
- عشق (13)
- صائب تبریزی (10)
- شعر سعدی (16)
- شعر سیمین بهبهانی (7)
- اشعار وحشی بافقی (10)
- عبید زاکانی (8)
- شعر صائب تبریزی (10)
- وحشی بافقی (13)
- اشعار سیمین بهبهانی (7)
- سیمین بهبهانی (7)
- اشعار صائب تبریزی (10)
- بیدل دهلوی (11)
- شعر (10)
- شعر شهریار (11)
- شهریار (52)
- اشعار سعدی (20)
- سعدی (25)